باسلام خدمت شما پرسشگر محترم ابتدا بايد خدمت شما عرض کنيم بهتر است احساسي که شما را به اين روز انداخته و باعث آسيب به خودتان شده است علاقه و عشق نگذاريم چون عشق و علاقه باعث آرامش و لذت مي شود نه آسيب به خود و هزينه هاي ديگري که شما در اين رابطه از خود پرداخته ايد. ما انسان ها در زندگي نياز به ارتباط ، نياز به دوست داشتن و تأييد و ابراز علاقه مندي هستيم که اين موضوع باعث مي شود که ما انسان يک موجود اجتماعي باشيم و در جامعه شناسي و روان شناسي هم اين موضوع وجود دارد. مثلا در سلسه مراتب نيازها ، نياز به تأييد، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نيست شما به چه دليلي به صورت افراطي و شديدي به فردي وابستگي شديد پيدا کرده ايد که مرزي بين خود و ايشان نمي توانيد قايل شويد و احساس مي کنيد بخشي از وجود شما است که بدون ايشان نمي توانيد زندگي کنيد. اصرار به اينکه کسي شما را دوست داشته باشد تا حدي نشانه بي ارزش کردن، اهميت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصيت هاي مهر طلب اين ويژگي ها وجود دارد اين گونه افراد نياز به دوست داشتن دارند در حالي استاندارد و مناسب اين است ما از محبت و توجه ديگران لذت مي بريم و متقابل پاداش اين احترام را مي دهيم اما نياز نداريم . پس مشخص است در طور تاريخچه ارتباطي شما هميشه شما وابستگي يک طرفه بوده ايد پس با يک دورن نگري و تأمل علت اين وضعيت را در خود جست و جو کنيد. معمولا افرادي که به اندازه کافي در دوره هاي طلايي زندگيشان يعني دوره کودکي مورد توجه کافي از طرف مراقبهاي اوليه يا همان والدين قرار نگرفتن و يا بيش از اندازه مورد توجه قرار گرفتند در بزرگسالي دچا عدم تعادل در ارتباط مي شوند يا به صورت افراطي و يک طرفه بدون در نظر گرفتن احساس طرف مقابل نياز به محبت از طرف مقابلشان دارند يا از اينکه ديگران به آن احترام نمي گذارند و توجه ندارند ناراحت و خشمگين هستندپس اختلال وابستگي و يا خود شيفتگي در اين افراد شايع است. بهترين وضعيت در ارتباطات احترام متقابل است يعني فردي که از جنس شماست و شما مجاز به رابطه با ايشان هستيد با شما نسبت به يک يا چند ويژگي شخصيتي مشترک است و اين سبب دوستي مي شود اين دو در زمينه هاي ديگري دوست هاي ديگري هم دارند و خودخواه نيستند يعني از اينکه طرف مقابل در کنار ايشان دوست هاي ديگري نيز دارد ناراحت نيستند و نگران نيستند از طرفي خود هم در زندگيشان با افراد ديگري دوست هستند که هر دوستي جايگاه خودش را دارد پدر، مادر، اعضاي خانواده، همسايه، خويشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشيم اما در کنار آنها ما دوستان ديگري از جنس خودمان داشته باشيم و آن ها هم همينطور. پس براي بهتر شدن اين نياز افراطي يک طرفه و خود خواهانه به جنس مخالف راهکارهاي زير مناسب است: ?- سعي کنيد با خود شناسي بر احساس و هيجانات خود مسلط شويد و به صورت يک طرفه و تخيلي بدون اطلاع از احساس طرف مقابل، سرمايه گذاري عاطفي انجام ندهيد. ?- با احترام به خود و استقلال شخصيتي و برطرف کردن نيازها و کمبوده ها در کنار هم جنس خود و با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاري ارتباطتان را تنظيم کنيد. ?- با ديدن نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان و اعتماد به خود در زندگي سعي کنيد اساس بي نيازي از ديگران چه از جنس موافق و چه جنس مخالف را در خود بنا کنيد و در ارتباطات مجذوب کل شخصيت فرد نشويد بلکه به خود بگوييد مثلا شوخ طبعي ايشان باعث ارتباط است نه ساير ويژگي هاي شخصيتي ايشان البته در جنس موافق ولي در جنس مخالف که اصلا با توجه به فرهنگ ايراني و اسلامي هيچ سنخيت و هيچ هدفي براي برقرار رابطه وجود ندارد و در صورت تمايل به ازدواج هم روش و مسير خاص با توجه به فرهنگ ايراني و اسلامي بايد طي شود. ?- با افزايش دوستي ها با جنس موافق خودتان سعي کنيد کمبودها و نيازهاي رواني خودتان را در کنار دوستانتان برآورده کنيد. ?- سعي کنيد خوبي هاي ديگران را در خود ايجاد کنيد و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نيازهاي دروني باشيد .به عبارت ديگر دوست کسي نيست که نيمه ناقص من را کامل کند بلکه من بايد با بينش و معرفت و کار و تمرين کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمايل فرد يا طرف مقابل به ادامه ارتباط، شخصيت و روانم آسيب نبيند البته اين در مورد دوستي هايي که با جنس موافق برقرار مي کنيد موضوعيت دارد و در جنس مخالف در صورت وجود تمايل دو طرفه مراحل بعدي براي آشنايي خانواده ها و وارد شدن اين رابطه در مسير ازدواج عاقلانه امکان پذير مي باشد. موفق باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید