افسانه غرانيق در هيچ کدام از منابع شيعي وجود ندارد[?] اما در تفاسير مهم و مشهور اهل سنت و تواريخ معتبر و دست اول آنها بيان شده است.[?] مطابق نقل طبري ماجرا بدين شرح ميباشد: «روزى رسول اکرم در مجمعى از مجامع پرجمعيت قريش حضور به هم رسانيد. او در آن روز در دل تمنّا مى کرد چيزى بر وى نازل نشود که باعث تنفّر و انزجار قريشيان گردد. امّا خداوند در آن حال سوره «نجم» را نازل فرمود. پيامبر آن را همچنان قرائت کرد تا به آيه: أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى * وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى[?] رسيد. در اينجا شيطان دو کلمه «تلک الغرانقة العلى و إنّ شفاعتهنّ لترجى» را بدو القا نمود. او نيز آنها را بر زبان راند. سپس باقىمانده سوره را قرائت فرمود. در پايان سوره، سجده کرد، و همه مردم حاضر نيز سر بر خاک نهاده با او سجده کردند. تنها وليد بن مغيره- به علّت پيرى و عدم قدرت بر خم شدن- خاکى از زمين برداشت و پيشانى بر آن نهاد. همه به آنچه خوانده شده بود، خشنود شدند. مشرکان قريش گفتند: ما مى دانيم که خداوند زنده مى کند و مى ميراند، و خلق و رزق به دست اوست؛ ولى اين خدايان ما، نزد او شفاعت مى نمايند. حال که تو نيز براى اينها سهمى قرار داده اى، ما با تو همراه هستيم! شب هنگام جبرئيل به نزد آن حضرت آمد، و او سوره را بر جبرئيل عرضه داشت. چون به آن کلمه که شيطان بدو القا کرده بود رسيد، جبرئيل عرض کرد: من اين دو را بر تو نازل نساخته ام! پيامبر فرمود: پس آن را من بر خداوند افترا بسته ام و چيزى به خداوند نسبت داده ام که نگفته است؟! به همين مناسبت، خداوند به پيامبر اکرم چنين وحى فرمود: وَ إِنْ کادُوا لَيَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْکَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ ... ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَيْنا نَصِيراً[?] نزديک بود آنها تو را (با وسوسه هاى خود) از آنچه بر تو وحى کرده ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برميگزينند! پيامبر اکرم همچنان از اين حادثه غم زده بود، تا آنکه اين آيه نزول يافت: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْکِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ.[?] هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينکه هر گاه آرزو مى کرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مى ريخت)، شيطان القائاتى در آن مى کرد امّا خداوند القائات شيطان را از ميان مى برد، سپس آيات خود را استحکام مى بخشيد و خداوند عليم و حکيم است. راوى مىگويد: مهاجران مسلمانى که به سرزمين حبشه مهاجرت کرده بودند، اين شايعه را شنيدند که مردم مکّه عموما مسلمان شده اند. بنابراين حرکت کرده به سوى اقوام خود بازگشتند. آنها مى گفتند: خويشان ما براى ما بهتر و مورد علاقه بيشترى هستند. امّا آنگاه که به مکّه رسيدند و به ميان قومشان رفتند، مشاهده کردند که با نسخ آيات مزبور، اينان ديگر بار از اسلام و مسلمانان، روىگردان شده اند.»[?] عده بسياري از اهل سنت نيز اين ماجرا را به شدت رد کرده اند. از جمله مراغي در تفسيرش ميگويد: «بعضي از زنادقه در تفسير اين آيه احاديثي دروغين ساخته اند که در هيچکدام از صحاح ششگانه وجود ندارد. و اصول دين اين گونه احاديث را رد ميکند. و عقل سليم به باطل بودنش راهنمايي ميکند ... پس بر علما واجب است که اين احاديث را رد کرده و زمان را با تأويل اينگونه روايات ضايع نکنند. خصوصا بعد از آنکه محدثين قابل اعتماد بر جعلي و دروغين بودن آن تصريح کرده اند.»[?] بااين حال براي تاکيد بيشتر بر بطلان ماجرا ميتوان به دلايل ذيل اشاره کرد: ?-سوره نجم از سوره هاي مکي است که يک جا نازل شده است.[?] و به شدت افکار باطل و خرافي بت پرستان و نظر آنها درباره بتها را رد ميکند. حتي در روايت مورد بحث نيز به تلاوت شدن ادامه سوره، بعد از القاي شيطان اشاره شده است؛ (که درباره ابطال نظر مشرکين است.) حال چگونه ميتوان پذيرفت در ميان چنين بيانهايي، دو جمله به نفع بتها گفته شده و مشرکان با توجه به آن دو جمله، ادامه سوره را نديده گرفته و تمام اختلاف نظرهاي خود با مسلمين را تمام شده مي بينند و با آنها در سجده همراه ميشوند؟ ?- هيچ کدام از راويان اين ماجرا، شاهد آن نبوده اند. و غير از ابن عباس، همه آنها از تابعين ميباشند که هرگز پيامبر (ص) را درک نکرده اند. با توجه به اينکه ابن عباس در سال سوم قبل از هجرت به دنيا آمده[?] و سوره نجم اولين سورهاي بوده که به صورت علني قرائت ميشده است؛[??] او نيز شاهد ماجرا نبوده است. و حتي اگر قول به اولين سوره علني بودن را نپذيريم، مکي بودن سوره قابل انکار نيست که با توجه به اين مطلب و سال تولد ابن عباس، نهايتا ميتوان گفت او طفلي شير خوار بوده است. و به همين دليل مطلب از جهت تاريخي قابل پذيرش نيست.[??] البته بعضي در صدور روايت از ابن عباس نيز تشکيک کرده اند.[??] ?-ماجراي بيان شده با آيات بسياري از قرآن تضاد دارد که به استناد همان آيات، بطلان ماجرا اثبات ميشود و ماجراي غرانيق را افسانه اي باور نکردني ميسازد. به چند دسته از اين آيات اشاره ميکنيم: الف-آياتي که عدم تسلط شيطان بر مومنان و عدم اغواگري مخلصين را بيان ميکند: لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ[??] او، بر کسانى که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند، تسلّطى ندارد. لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ[??] همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلصت را. ب-آياتي که محافظت الهي از وحي و مصون بودن آن را بيان ميکند: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ [??] ما قرآن را نازل کرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم. لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَکيمٍ حَميدٍ[??] که هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آيد چرا که از سوى خداوند حکيم و شايسته ستايش نازل شده است! ج-آياتي که عدم خطاي نبي در بيان وحي را بيان ميکند: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ[??] اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست، ما او را با قدرت مىگرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى کرديم، و هيچ کس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود! قُلْ ما يَکُونُ لي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ[??] بگو: «من حق ندارم که از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى که بر من وحى مى شود، پيروى مى کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مى ترسم! ?-در نقلهاي اين ماجرا تضادهاي بسياري ديده ميشود که همين نکته ميتواند شاهدي بر کذب آن باشد.[??] ?- سيره و منش پيامبر (ص) و مقابله او با بتها، شاهدي جدي عليه کذب بودن ماجراي غرانيق است. در سفري که پيامبر (ص) نوجوان بوده و همراه ابوطالب از مکه خارج ميشود، بحيراي راهب ايشان را ميبيند و ميگويد: «اى پسر، تو را به حق لات و عزى سوگند مى دهم که از هر چه مىپرسم به من پاسخ دهى. رسول خدا فرمود: مرا به لات و عزى سوگند مده که به خدا سوگند هيچ چيز را به اندازه آن دو دشمن نمى دارم.»[??] همچنين در سفر تجاري که پيامبر (ص) در جواني داشته اند، بين ايشان و مردي اختلافي رخ ميدهد. « آن مرد به پيامبر گفت: به لات و عزّى سوگند بخور. پيامبر (ص) فرمود: من هرگز به آنها سوگند نمى خورم و من مى روم تو هم از لات و عزّى اعراض کن.»[??] حال چگونه ميتوان پذيرفت کسي که از اوايل عمر خويش، هيچگاه سر سازش با بتها نداشته، چنين جملاتي در تمجيد از بتها بيان کند، خصوصا آنکه با توجه به اخبار اين ماجرا، پيامبر (ص) از شيطاني بودن اين جملات نيز تنها آن گاه با خبر ميشود که جبرئيل به ايشان خبر ميدهد! ?- تمام ادله عقلي و نقلي بيان کننده عصمت نبي در ابلاغ وحي، دليلي بر کذب ماجراي غرانيق است. ?- آيه ?? سوره حج که به اين ماجرا مرتبط شده است، از آيات مدني است درحالي که سوره نجم مکي بوده است. و فاصله زياد اين دو سوره با روايات افسانه غرانيق سازگار نيست. ?- ماجراي بازگشت مهاجرين به سبب اين ماجرا، يکي ديگر از ضعفهاي دورني ماجرا است که کذب آن را نشان ميدهد. چگونه ممکن است خبر قسمت اول ماجرا به مهاجرين رسيده باشد و باقي مانده ماجرا تنها زماني به آنها برسد که از حبشه به مکه رسيده اند! آن هم با غير عادي بودن ماجرا که طبيعتا براي هر عاقلي زمينه تحقيق بيشتر را مهيا ميکند. و اينکه مشرکين با عده اي که به دنبالشان تا حبشه رفته بودند و اکنون آنان با پاي خود برگشته بودند، چه رفتاري ميکنند و مساله در افسانه غرانيق چگونه بيان شده است، نيز مساله اي قابل توجه است. [?] - ر.ک: مکارم شيرازى، ناصر، يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، چهارم، دار الکتب الإسلامية، تهران، ???? ش، ص??? [?] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج?، ص??? [?] - سوره نجم: ??، آيات ?? و ?? [?] - سوره اسراء: ??، آيات ?? تا ?? [?] - سوره حج:??، آيه ?? [?] - طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، اول، دار المعرفه، بيروت، ????ق، ج??، ص??? [?] - مراغى، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، داراحياء التراث العربي، بيروت، بي تا، ج??، ص??? [?] - ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج??، ص ?? [?] - ر.ک: المسعودي، أبو الحسن على بن الحسين بن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، دوم، دار الهجرة، قم، ????ق، ج?، ص??? [??] - ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج??، ص ?? [??] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج?، ص??? [??] - ر.ک: تفسير نمونه، ج??، ص ??? [??] - سوره نحل:??، آيه ?? [??] - سوره حجر: ??، آيات ?? و ?? [??] - سوره حجر: ??، آيه ? [??] - سوره فصلت:??، آيه ?? [??] - سوره حاقه:??، آيات ?? تا ?? [??] - سوره يونس:??، آيه ?? [??] - ر.ک: نقش ائمه در احياى دين، ج?، ص??? : در پارهاى از اين روايات مىخوانيم که پيامبر در مورد خدايان قريش در دل خيالهايى داشت، و اين خيالها و افکار بر زبانش به صورت آيات مزبور جارى شد. در ديگرى مىبينيم که شيطان اين عبارات را بر زبان پيامبر انداخت. در سومى چنين آمده است که شيطان به صورت موجودى سفيد رنگ بر پيامبر ظاهر شد و بر او چنين وانمود ساخت که وى جبرئيل است. در چهارمى آمده که شيطان عبارات خود را در مدّتى که پيامبر در تلاوت قرآن مکث و توقّف نموده بود، به او القا کرده است. در روايتى نقل شده که پيامبر اين سوره را در نماز تلاوت مىفرمود، در حالى که در ديگر روايت گفته مىشود که آن را در غير نماز، و در جمع قومش مىخوانده است. و بالاخره در بعضى روايات آمده که شيطان کلمات خود را در حال چرت زدن، بر پيامبر القا نموده است. [??] - الهاشمي البصري، محمد بن سعد بن منيع، الطبقاتالکبرى، محمد عبد القادر عطا، اول، دار الکتب العلمية، بيروت، ????ق، ج?،ص??? [??] - همان، ج?،ص
نظر خودتان را ارسال کنید