سلام وقت شما بخير همان طور که در سوال آمده بسياري از انديشمندان خاور شناس به اين نتيجه رسيده اند و دليل آن اين است که؛ دين ناب به ويژه دين ناب محمدي (ص) نه تنها مانع از پيشرفت نيست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زيرا نفس دين که برنامه اي کامل براي زندگي بشر است هم از رشد و تکامل بشري سخن مي گويد و هم او را به فراگيري علم ودانش و کار و تلاش تشويق مي کند و هرگز نمي توان عامل عقب ماندگي علمي و فرهنگي امتي را در داشتن برنامه اي منسجم و کامل دانست. از اين رو پيشينه تمدن مسلمانان در طي قرن هاي متمادي، نشان مي دهد نه تنها دين موجب عقب ماندگي نيست بلکه اعتقاد به دين در کنار عمل به آن سبب درجات بالائي از پيشرفت و رشد مي شود. علل عقب ماندگي مسلمانان را مي توان در موارد زير خلاصه کرد: 1) بي ترديد اگر مسلمانان از تعاليم وحي فاصله نمي گرفتند، و قوام سياسي و وحدت اجتماعي خود را حفظ مي کردند، هم اکنون نيز مي توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زيرا هم اکنون نيز اگر به جاي درگيري هاي بيهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بينديشند، به قدرتي بزرگ با امکاناتي وسيع در جهان تبديل مي شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوري نيز به قدرتي قابل اعتماد مبدل مي شدند و از نظر فرهنگي رتبه اي عالي کسب مي کردند. 2) گرچه اصل دين جامع است اما متأسفانه برداشت هاي غير کارشناسانه از دين همانند برداشت هاي غلط از زهد، دنيا، دعا، انتظار و ... موجب عقب ماندگي شده است وگرنه همين مفاهيم در صدر اسلام و حتي در غرب موجب پيشرفت شده است. البته بايد اعتراف کرد که رواج انديشه هاي صوفي گرانه و برخي انحرافات ديگر - که معلول التقاط است - نقش مؤثري در عقب ماندگي مسلمانان از قافله صنعت و پيشرفت داشته است و از نظر فرهنگي هم خسارت هاي خاص خود را به دنبال داشته اند. 3) مسلمانان بر اساس انگيزش و هدايت هاي ديني، مسير رشد را پيمودند و بر اثر انحراف از دين و آلودگي به مفاسد، دنيا پرستي، سستي و کاهلي، به انحطاط و عقب ماندگي گرائيدند. 4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ هاي داخلي و جانشين ساختن شعارهاي استعماري همچون ناسيوناليسم، پان عربيسم و به جاي تکيه بر اصول گرائي و اتحاد بين الملل اسلامي، شعارهايي که جز عقب ماندگي فرهنگي و علمي و ... ارمغان ديگري ندارند. 5) هجوم بيگانگان و استعمارگران و تلاش آنها براي عقب نگاه داشتن کشورهاي جهان سوم براي استثمار منابع انساني و طبيعي و تداوم سلطه غرب بر اين کشورها، و به غارت رفتن سرمايه هاي ملي و آتش سوزي کتابخانه هاي بزرگ اسلامي. 6) وجود نظام سياسي فاسد و استبدادي که به جاي همت در جهت رشدو پيشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خويش و صرف هزينه هاي عمومي مسلمانان در جهت خوش گذراني و ... بودند، وجود اين نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشي از انحرافات سياسي صدر اسلام پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادي و اجتماعي بعد از آن بود، اين نظام هاي سياسي، در شخصيت و منش انسان ها و فرهنگ اين جوامع نيز آثار زيانباري داشتند. 7) تنها مسلمانان و کشورهاي اسلامي به اين گرفتاري مبتلا نيستند، بلکه کشورهاي غير اسلامي و سکولار نيز در فقر مطلق يا نسبي باقي مانده اند. 8) انديشه و تمدن اسلامي امروزه جانمايه نيرومندي را براي احياء دارد در حالي که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگي و زوال پذيري شده است، و هم اکنون نيز اگر مسلمانان بخواهند جايگاه شايسته خود را دريابند رعايت نکات زير ضروري است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بينش هاي ديني درهمه ابعاد آن 2- تقويت روح ايمان، تقوا، استواري در دين و مبارزه با تهاجم فرهنگي و همه کژي ها 3- ارتقاي دانش و سطح علمي 4- ارتباط وثيق و همدلي در سطح بين الملل اسلامي و تعاون و همکاري گسترده و همه جانبه 5- از ميان برداشتن نظام هاي فاسد 6- تلاش همه جانبه و همگاني در جهت ايجاد و احياي تمدن عظيم و مدينه فاضله اسلامي 7- اعتماد به نفس و دوري از خود باختگي اما عوامل پيشرفت غرب: کشورهاي غربي هرگز بعد از کنار گذاشتن دين به اين همه رشد و ... دست نيافته اند، بلکه عوامل بسياري مي تواند موجب پيشرفت شود که اساسي ترين آنها تلاش و فعاليت در جهت شناخت سنن و قوانين حاکم بر جهان هستي و استفاده درست از امکانات مي باشد که خداوند در اختيار بشر نهاده است. علت پيشرفت غرب هرگز دين گريزي نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دين آنان را به عقب ماندگي وا مي داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائي در جهت رشد و ترقي را ايفا نمود. لذا پيشرفت علمي صنعتي غرب مرهون عوامل بسياري است که به برخي از آنها اشاره مي شود: 1) آشنائي غربي ها با تمدن اسلامي و شرقي در طول جنگهاي صليبي و نيز مسافرت هاي جهانگردان (مانند مارکو پولو) 2) رنسانس فکري در اروپا (با توجه به مجموعه عواملي که اين تحول فکري را ايجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقايد موهومي که در بين مردم آن ديار رايج بود. 3) کنار گذاشتن کليسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاي جديدي براي اداره آن 4) به فرموده سيد جمال الدين اسد آبادي، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نيست؛ و اينجا مسلمان هست، اما اسلام نيست.(حضرت آيت الله جوادي آملي در ضمن درسهاي خارج فقه فرمودند: مقصود وي يقينا عمل نمودن به آموزه هاي اسلامي از قبيل وجدان کاري، ساده زيستي دانشمندان، انضباط کاري و اقتصادي و مديريت اجتماعي که از جمله عوامل آن گرامي داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اينکه در جهت مادي و احيانا در کارهاي ناشايسته از داده هاي علمي يا دانشمندان استفاده مي کنند.) يعني پيشرفت غرب الهام گرفته از قانون هاي اجرا شده در اسلام در آن سرزمين است. گفتني است اروپا در قرون وسطي غرق در تاريکي جهل و خرافه ها بود. ارباب کليسا با تلقين بعضي از عقايد موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمي داد، در حالي که در همان قرون دانشمندان اروپائي تحت تأثير تمدن اسلامي قرار داشتند که تا قلب اروپا پيش رفته بود (آندلس يا اسپانياي امروزي و شبه جزيره بالکان) و ... خواهان تحول اروپا و نگرش جديد به علم و دانش شده بودند. ارباب کليسا با تفتيش عقايد حتي اظهار نظر درباره پديده هاي جهان را گمراهي تلقي مي کردند چنان که گاليله در همين رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همين دليل محکوم گرديدند. اين در حالي بود که مراکز علمي جهان اسلام در آن زمان محل فراگيري دانش و ساخت ابزارهاي دقيق (مانند ساعت و لوازم جراحي و ...) بود و ده ها دانش پژوه اروپائي در اين مراکز مشغول به تحصيل بودند. تعاليم اسلامي همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرينش دعوت مي کرد و آيات قرآني، خود پيشگام در بيان حقايق هستي و چگونگي رخدادهاي آن بود. در همين شرايط اروپا تحت تأثير قرار گرفت و خيزشي علمي در آن سامان شکل داده شد؛ براي اثبات اين اعدا مي توانيد به کتاب هاي «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوي و «تاريخ تمدن» نوشته ويل دورانت و دهها اثر ديگر مراجعه کنيد. گفتني است غرب هيج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبيعه نبوده و اکنون نيز نيست. بيشتر ياهمه دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پايه گذاران پيشرفت علمي در اروپا بوده اند - معتقد به خدا و اديان الهي بوده اند. 5) در کشورهاي پيشرفته نيز به رغم در اختيار داشتن منابع فراوان و دسترسي به ارقام بالائي از رشد اقتصادي، رفاه همگاني تحقق نيافته است و به طور معمول گروه خاصي از ره آورد توسعه بهره مي گيرند. براى آگاهى بيشتر ر.ک: 1- علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زينالعابدين قربانى 2- علل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشههاى سياسى و آراى اصلاحى، سيد جمالالدين اسدآبادى، احمد موثق 3- آمريکا پيشتاز انحطاط، روژه گاردى، ترجمه: قاسم منصورى 4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزيزآبادى 5- ريشههاى ضعف و عقبماندگى مسلمانان، رجبى 6- رمز عقبماندگى ما، امير شکيب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصارى 7- تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکيب ارسلان، ترجمه: على دوانى 8- به سوى قرآن و اسلام، حسين انصاريان 9- تاريخ تمدن، ج 4، ويلدورانت، ترجمه: گروهى از نويسندگان 10- فرهنگ اسلام در اروپا، زيگريد هونکه، ترجمه: مرتضى رهبانى 11- تاريخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن 12- تمدن اسلامى پيشگام در علوم و فنون جديد، ج 1 و 2، بولتن انديشه شماره 17 و 18 نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها 13- نگاهى به تاريخ جهان، جواهر لعل نهرو 14- تمدن اسلامى از زبان بيگانگان، محمدتقى صرفى 15- تاريخ تمدن اسلام، جرجى زيدان 16- حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمين، مصطفى زمانى 17- پرسش ها و پاسخ ها، دفتر هفتم، گروه مؤلفان، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، ص 48 تا 52
نظر خودتان را ارسال کنید