آیا شیخ کلینی و علامه مجلسی قائل به وجود آیه رجم (سنگسار) و منسوخ شدن آن هستند؟
پاسخ:
محدث احادیثی را که از لحاظ سند به حداقل لازم از نظر او اعتبار دارند ، نقل میکند هر چند خودش به دلایل دیگری آن حدیث را قبول نداشته باشد مثلاً ممکن است مضمون حدیث را مخالف اصول قرآنی و روایی بداند ولی چون سند آن حدیث حداقل اعتبار را از نظر او دارد، آن را نقل میکند. یا احادیثی را نقل میکند که مضمونشان با هم منافات دارد. ولی چون هر دو حدیث منافی، سندشان حداقل اعتبار را دارد، هر دو را نقل میکند.
حالا این محدث گاهی در همان کتاب حدیث یا در کتابی دیگر، فقیهانه وارد بحث میشود و حدیثی را که خودش سند آن را دارای حداقل اعتبار میداند، به نقد میکشد و به ادله سندی یا متنی یا با قرائن دیگر آن را رد میکند یا اصلاً بحث فقیهانه نمیکند و آن را به فقیهان وامیگذارد.
عالمانی چون کلینی، مجلسی و... در کتاب کافی و بحارالانوار به عنوان یک محدث سعی در جمع احادیث دارند.
البته کلینی در کافی سعی دارد روایاتی که به نظر او از سند معتبری برخوردار هستند، جمعآوری کند ولی مجلسی در بحارالانوار درصدد جمعآوری آثار منسوب به امامان است و هر خبر و حدیثی که حداقلی از اعتبار را داشته باشد، در آن کتاب جمع آورده تا بعد از او عالمان در مورد آن احادیث تحقیق کنند و معتبر و غیر معتبر را شناسایی کرده و روشن سازند.
بنابراین کلینی به عنوان یک محدث وقتی یک حدیثی را معتبر میداند، آن حدیث را در کتابش میآورد. ولی آوردن یک حدیث در کتاب کافی به معنای اعتقاد کلینی به مضمون آن حدیث نیست. زیرا همان کلینی در همان زمینه روایات و احادیث دیگر هم آورده که با این حدیث تفاوت دارد و باید آن احادیث را درمجموع دید و بررسی کرد و با توجه به مجموع آنها نظر داد و اگر جایی کلینی جمعبندی خود از احادیث را ذکر کرده، آن جمعبندی را میتوان نظر او شمرد.
ما در مورد جمعبندی احادیث مربوط به تحریف قرآن از نگاه کلینی اطلاع نداریم و نمیدانیم. آیا ایشان موضعگیری صریحی کرده است یا نه و ظاهراً باید ایشان موضع صریحی دال بر تحریف قرآن نگرفته باشد وگرنه مخالفان آن را در بوق و کرنا میکردند. بله روایاتی در کافی هست که بر تحریف و کم شدن قرآن دلالت دارد. ولی اینها را نمیتوان اعتقاد کلینی شمرد. بلکه ایشان چون آن روایت را از لحاظ سندی معتبر دیده، آن را ذکر کرده همانگونه که روایاتی هم نقل کرده که تحریف را انکار میکند. ازجمله در باب حد زنا به حد رجم اشاره کرده و روایتی آورده که دلالت دارد آیه حد رجم جزو قرآن بوده است:
قال أبوعبدالله علیهالسلام : الرجم فی القرآن قول الله عزوجل : إذا زنی الشیخ والشیخة فارجموهما البتة فإنهما قضیا الشهوة ( 1 ).
اما نمیتوان بهصرف وجود روایاتی در کتاب یک عالم دال بر تحریف و بودن یک آیه در قرآن که الآن وجود ندارد، آن عالم را معتقد به تحریف قرآن شمرد.
کلینی که این روایت و روایات دیگر که بر تحریف و کم شدن قرآن دلالت دارند، را نقل کرده، روایت زیر را هم آورده است:
عن ابی بصیر قال: سألت ابا عبداللَّه علیهالسلام عن قول اللَّه عز و جل: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکمْ» فقال: نزلت فی علی بن أبی طالب والحسن والحسین علیهم السلام. فقلت له: إن الناس یقولون: فما له لم یسمّ علیاً واهل بیته علیهم السلام فی کتاب اللَّه عز و جل؟ قال: فقال: قولوا لهم: ان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله نزلت علیه الصلوة ولم یسمّ اللَّه لهم ثلاثاً ولا أربعاً حتی کان رسول اللَّه هو الذی فسرّ ذلک لهم .... (2)
آیة اللَّه خوئی بعد از ذکر این حدیث میفرماید:
فتکون هذه الصحیحة حاکمة علی جمیع تلک الروایات وموضحة للمراد منهم وإن ذکر اسم أمیر المؤمنین علیهالسلام فی تلک الروایات قد کان بعنوان التفسیر .... (2)
از امام صادق درباره آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول پرسیدم که فرمود: درباره امامت امام علی و فرزندانش است.
پرسیدم: مردم میگویند: چرا خدا نام آنان را در کتابش ذکر نکرده است؟
فرمود: بگو مگر خدا که نماز را واجب کرده تعداد رکعات و اینکه هر نماز چند رکعت باشد را ذکر کرده است؟ نگر این را به بیان پیامبر واگذار نکرده است؟ در این مورد هم تفسیر و بیان مصداقها به عهده رسول خدا نهاده شده است.
آیة اللَّه خوئی بعد از ذکر این حدیث میفرماید:
این روایت صحیح بر همه روایاتی که دلالت قوی و ضعیف بر تحریف و کم شدن قرآن دارند ، حاکم است و روشن میسازد که مراد آن روایات (برفرض صحیح بودن) و ذکر نام امام در آنها از باب تفسیر و تأویل و بیان مصداق است ( و وحی و از قرآن نمیباشد). (3)
بنابراین وجود روایاتی که دلالت دارد آیه رجم یا مطالب دیگری در قرآن بوده که الآن نیست و به دستور خود پیامبر تلاوتشان و حکمشان نسخ شده یا بعد حذف گردیده، دلیل بر این نمیشود که آورنده حدیث به مضمون آن، اعتقاد هم دارد.
عالمان شیعه به اتفاق قرآن موجود را همان قرآن نازل بر رسول خدا میدانند که بدون کم و زیاد به دست ما رسیده و روایات دلالت کننده بر تحریف و حذف شدن قرآن را قبول ندارند و آن روایات را هر چند از لحاظ سند هم معتبر باشند، در برابر آیات و روایات دلالت کننده بر تحریف نشدن قرآن به چیزی نمیگیرند.
بله در اهل سنت بعضی معتقدند که این آیات در قرآن بوده و تلاوتشان نسخ شده ولی حکمشان جاری میباشد.
از نگاه عالمان شیعه قائل شدن به نسخ تلاوت آیات به همان قائل شدن به تحریف و کم شدن قرآن برمیگردد که قولی باطل است. (برای توضیح بیشتر به البیان آیتالله خویی باب نسخ تلاوت مراجعه کنید. )
پینوشتها:
1. کلینی،کافی،تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج7، ص 177.
2. همان، ج1، ص 286.
2. خویی، البیان ،ص 231.
نظر خودتان را ارسال کنید