باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
توجه به چند اصل ما را در فهم بهتر پاسخ مددکار است:
1- حکمت الهى يا غايتمندى افعال خداوند: بر اساس دلايل متقن و موجه ما اعتقاد داريم که افعال الهى غايات و اغراض خاصى دارند البته مقصود ما از غايتمند بودن فعل خداوند اين است که فعل او مشتمل بر مصالح و منافعى است که به مخلوقات او باز مىگردد و چنين نيست که انجام و ترک آن به لحاظ منافع آفريدگان او علىالسويه باشد ازاينرو، غايت در افعال الهى، غايت فعل است نه غايت فاعل زيرا ذات خداوند کامل مطلق و غنى است و هيچ غايتى براى آن قابل تصور نيست (در اين باب نکا: آموزش کلام اسلامى، محمد سعيدى مهر قم مؤسسه فرهنگى طه چاپ اول تابستان 1377 ش، ج اول صص 314و 310 و مجموعه آثار شهيد مرتضى مطهرى، صدرا، ج دوم، صص 145و143) با توجه به اين تحليل بايد توجه داشت که غايتمند بودن افعال الهى يعنى خداوند از ارتکاب افعال لغو و بيهوده منزه است و افعال او حکيمانه است به عبارت ديگر يعنى داراى غايات معقول و موجهى است.
2- عدل الهى: از آنجا که بهترين معناى عدل يعنى رعايت تناسب هر چيزى در موقعيت و جايگاه مناسب خويش عدل الهى عبارت است از آن که خداوند با هر موجودى آن چنان که شايسته آن است رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است بنشاند و چيزى را که مستحق آن است به او عطا کند. (آموزش کلام اسلامى، ج اول، صص 326و 327)
3- رابطه حکمت و عدل: از آنجا که حکمت عبارت است از اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبيح است و اين معنا از حکمت شامل عدل نيز مىگردد زيرا عدالت ورزى کارى شايسته و ظلم عملى قبيح است براين اساس مىتوان صفت عدل را يکى از شاخههاى صفت حکمت به شمار آورد. (همان ص 325)
4- منشاء آلام و مصائب آدمى: مادر دنيا شاهد وجود درد و رنج انسانى هستيم و نمىتوان آن را کتمان کرد اين درد و رنج از دو حالت خارج نيست:
الف) بخشى از آلام و مصائب آدمى برخاسته از اعمال ناشايست او و نتيجه گناهان و خطاهاى اوست انسان با توجه به غايت حکيمانهاى که براى خلقت او وجود دارد موجودى مختار آفريده شده است و گروهى از انسانها با سوء اختيار خويش مرتکب خطا مىکردند و در نتبجه به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مىشوند.
ب) بخشى از تلخ کاميهاى انسان نيز ارتباطى به اعمال وى ندارد و کيفر گناهان او نيست مانند مثالى که شما مطرح ساختهايد که درد و رنج فرزندان پدر و مادر يا خانودهاى که مثلاً مال حرام تهيه کردهاند معلول اعمال خود آنها نيست بلکه مرتبط با اعمال ديگران است.
5- عدل الهى و آلام بشرى: به نظر مىرسد با توجه به آموزههاى دينى در باب حکمت و عدل الهى آلام بشرى با دو نوع مختص به خود هيچ منافاتى با عدل الهى و حکمت او ندارد اين عدم تنافى را با دو تقرير مىتوان ارائه کرد:
الف) پرواضح است که آلامى که معلول کردار خود آدمى است هيچ ارتباطى به خداوند نداشته و برعکس براساس عدل خداوند که هرکس نتيجه اعمال خويش را خواهد گرفت اين آلام ثمره اعمال خود اوست اما تلخ کاميهايى که ارتباط با اعمال خود شخص نداشته و در اثر عمل کرد کس ديگرى به وى رسيده است بر اساس عدل الهى خداوند به گونهاى اين آلام را جبران مىکند يعنى خداوند متعال در دنيا يا در آخرت نعمتى را به انسان درد کشيده مىبخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از اين طريق درد و رنجى را که او متحمل شده است جبران مىکند. ازاينرو هر چند فرزند يک شخص حرام خوار بر اثر فعل زشت پدر خويش دچار مصائبى مىشود ولى خداوند متعال براساس عدالت خود، اين درد و رنج را به گونهاى جبران خواهد کرد. ناگفته نماند که اين جبران هنگامى خواهد بود که فرد يا فرزند مزبور نتواند به دلايل و عللى اراده خويش را به کار گرفته و مسير زندگى خويش را تغيير دهد اما اگر متمکن از استفاده درست از اراده خود بوده و برايش مقدور است که با توبه برنامه زندگى خود را از مسيرى که پدر داشته جدا ساخته و راه هدايت را طى نمايد، از آنجا که تداوم آلام و فرورفتن در آن در اين صورت معلول اراده خود شخص مىباشد عدل الهى اقتضاء مىکند که فرزند نيز به دليل سوء اختيار مجازات شود حال چه در دنيا و چه در آخرت.
ب ) تقرير دوم با توجه به اصول ذيل روشن مىشود:
1- جهان طبيعت بلکه کل عالم هستى داراى نظام خاصى است و قوانين و سنن ثابت و تغيير ناپذيرى بر آن حکومت مىکند يکى از عمدهترين اين قوانين اصل عليت است که بر اساس آن هر موجودى ممکنى داراى علتى است و نيز بين علت و معلول نوعى مسانخت وجود دارد به گونهاى که هر معلولى از هر علتى به وجود نمىآيد.
2- قوانين حاکم بر جهان، ذاتى جهاناند به اين معنا که نمىتوان فرض کرد جهان باشد اما قوانين و نظامهاى آن تغيير کند همان گونه که نمىتوان شکر يا آبى را فرض کرد که شيرينى يا رطوبت نداشته باشد.
3- لازمه قوانين ثابت و تفکيکناپذير جهان آن است که ميان موجودات هستى تفاوتهايى باشد مثلاً مسانخت و هماهنگى علت و معلول ايجاب مىکند که اگر علت تولد نوزاد کور يا کودن محقق گرديد معلول متناسب با آن نيز (که همان تولد انسانى کور يا کودن است) موجود گردد يا مثلاً خوردن مال حرام و خوراندن آن به ديگران موجب مىشود که آدمى در دنيا دچار آلام، دردها و رنجهايى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به ديگران باعث مىگردد که برکات دنيوى براى وى پديد آورد.
بنابراين وجود تفاوتها در ميان مخلوقات خداوند از لوازم لاينکف قوانينى است که تغيير و جدايى آنها از جهان ممکن نيست و اصلاً عدل الهى و حکمت الهى چنين اقتضايى را ابر اساس ايجاد نظام احسن شکل داده است. با توجه به اين مطالب مىگوييم نرسيدن فرزند حرام خوار به برخى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصيبت شدن وى از آن روست که به دليل قوانين حاکم بر هستى اساساً قابليت دريافت چنين کمالاتى را ندارد. بنابراين فرو غلتيدن فرزند حرام خوار در درد و رنج به هيچ وجه با عدل الهى منافات ندارد زيرا از ظلم يا تبعيض خداوند سرچشمه نمىگيرد و ازاينرو نمىتوان آن را نشانهاى بر انجام فعل قبيح از سوى خدا دانست علاوه بر آنکه به اقتضاى حکمت و عدل الهى اين فرزند از اراده و اختيارى آزاد برخوردار است و مىتواند با حسن استفاده از آن خود را از نتايج سوء خوردن مال حرام که توسط پدرش صورت پذيرفته رها سازد به هر روى بايد به اين نکته توجه داشت که انسان به عنوان يک موجود مسئول و تلاشگر هم مىتواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبيعت نقش داشته باشد و هم مقدور است با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کرداريها و ستمگرىهاى افراد انسان ولو پدر خويش آينده درخشانى را براى خويش بسازد.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید