الف. در هيچ کتاب معتبر از اهل سنت و شيعه مطلبي در مورد نامناسببودن چهره و اندام اميرالمؤمنين(ع) وجود ندارد، بلکه نقلهاي بسياري در مورد زيبايي حضرتشان در اين منابع مشاهده ميشود:
1. ابن عبد البر(م 463ق) در کتاب «الاستيعاب في معرفة الاصحاب»: حضرت على(ع) قد متوسط و چشماني سياه داشت. خوشسيما بود و مانند ماه شب چهارده، از زيبايى ميدرخشيد. شکمش، بزرگ و شانههايش، پهن و درشت انگشت بود. اندامى لطيف داشت و گردنش از سپيدى، مانند تنگى از نقره بود. جلو سرش مو نداشت و محاسنش، انبوه بود. استخوان شانه استوارى، مانند استخوان شانه شير درنده بود. بازو و بند دستش از پيچيدگى قابل تشخيص نبود. هنگام راه رفتن گامها را کشيده برميداشت. هرگاه بازوى کسى را ميگرفت، چنان بود که جان او را گرفته تا آنجا که تاب نفس کشيدن را احساس نميکرد. دست و بند دستش، فربه بود.[1]
2. ابن اثير جزري (م 630ق) در کتاب «اسد الغابة في معرفة الصحابة»: ابو هريره از عبد الله بن داوود از ابو الحجاج مدرک چنين روايت کرده است: در يکى از روزها ديدم که حضرت على(ع) به ايراد خطبه پرداخته است، در آن هنگام چهرهاش از همه مردم، زيباتر بود.[2]
3. يکى از افراد در ضمن ملاقاتى که با رسول خدا(ص) داشت، گفت: چگونه على(ع) ميتواند «لواء الحمد» را به دوش بکشد؟ رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: «چگونه على(ع) تاب تحمل آنرا نداشته باشد، حال آنکه خصلتهاى چندى را در اختيار دارد: 1. شکيبائيش مانند شکيبائى من است. 2. چهره زيبايش مانند چهره زيباى يوسف(ع) است. 3. نيرويش مانند نيروى جبرئيل است».[3]
4. از «ابن عباس» روايت شده است که؛ رسول خدا(ص) فرمود: «کسى که ميخواهد به حلم حضرت ابراهيم(ع) و به حکم نوح(ع) و به زيبايى چهره يوسف(ع) پى ببرد، به على بن ابيطالب(ع) نظر نمايد [که همه اين ويژگيها در او جمع شده است]».[4]
ب. درباره بخش دوم پرسش نيز بايد گفت که امام علي(ع)، مصداقي از آيه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[5] بود، امّا خشونت بيجا نداشت، بلکه در جاي خود خشن و در جاي خود مهربان بود، و مهرباني آنحضرت بر خشونتش ميچربيد.
ابو سعيد خدرى نقل ميکند: در يکى از روزها، گروهى در پيشگاه رسول اکرم(ص) از حضرت على(ع) شکايت کردند. پيامبر(ص) به دنبال شکوه آنان از جاى برخاست و خطابهاى ايراد فرمود و شنيدم خطاب به مردم اظهار ميداشت: «اى مردم! از على(ع) شکوه نکنيد، به خدا سوگند! على شيفته ذات خدا است و در راه خدا از خشونت و سرسختى زيادى برخوردار است و در اين راه کمال پايمردى را دارد».[6]
[1]. ابن عبد البر، يوسف بن عبد الله، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1123، بيروت، دار الجيل، چاپ اول، 1412ق
[2]. ابن اثير جزرى، على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 3، ص 620، بيروت، دار الفکر، 1409ق.
[3]. محب الدين طبرى، أحمد بن عبد الله، الرياض النَضِرَة فى مناقب العَشرة، ج 3، ص 172، بيروت، دار الکتب العلمية، چاپ دوم، 1424ق.
[4]. همان، ج 3، ص 196.
[5]. «در برابر کفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند»؛ فتح، 29.
[6]. ابن هشام حميرى معافرى، عبد الملک، السيرة النبوية، ج 2، ص 603، بيروت، دار المعرفة، بيتا.
نظر خودتان را ارسال کنید