باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
در اسلام و تشيع نيز فقط و فقط خدا مطرح بوده و مورد پرستش قرار مي گيرد و هيچ کس جزء او شايستگي پرستش ندارد، اما در بحث توسل در اسلام خلطي صورت گرفته که شايسته است براي رفع اين مشکل به آن توجه نماييد.
پاسخ کوتاه:
با اندکى دقّت در اطراف خود، متوجّه مى شويم که گردش امور هستى ، بر اساس اسباب و وسايل و به تعبيرى ديگر توسّل است . آب و مواد غذايى از طريق ريشه ، تنه و شاخه درخت ، به برگ آن مى رسد و ريشه درخت از طريق برگ ، نور و هوا را دريافت مى کند.
باران که مى بارد، به واسطه ابر است وابر به وسيله گرم شدن آب دريا در اثر نور خورشيد ايجاد مى شود.
خداوند از اين که کارها بدون سبب و علّت جريان پيدا کند، اِبا دارد. خداوند براى هر کارى واسطه و علّتى قرار داده است مثلا همين شفا را خداوند در عسل قرار داده است، توسل نيز نوعي واسطه است و واسطه قرار دادن يک موجود بين خودمان و خدا را ابداً نمي توان شرک دانست. چون معناي واسطه بودن اين است که او هيچ استقلالي در اعطاء ندارد بلکه صرفاً کانالي است براي اينکه فيض خدا به موجود ديگري برسد، لذا همانطور که وجود واسطه و استفاده از واسطه در امور زندگي اشکالي ايجاد نمي کند در رابطه با خداوند نيز وجود واسطه اشکالي ندارد.
اما پاسخ کامل اين سؤال، در ضمن چند نکته زير روشن مىشود:
1. اقسام شرک
همچنان که توحيد اقسامى دارد، در برابر آن، شرک نيز داراى اقسامى است که عبارتند از:
الف) شرک ذاتى؛ يعنى اعتقاد به دو، سه يا چند خدا و توحيد ذاتى، يعنى اعتقاد به يگانگى ذات خداوند.
ب) شرک صفاتى؛ يعنى اعتقاد به اين که صفات خداوند زايد بر ذات اوست و توحيد صفاتى، يعنى اعتقاد به اين که صفات خدا عين ذات اوست.
ج) شرک افعالى؛ يعنى اعتقاد به آفرينندهاى غير از خداوند براى هستى (شرک در خالقيت) و يا اعتقاد به موجودى که در فاعليت و تأثيرگذارى، مستقل از اراده و قدرت خداوند باشد (شرک در ربوبيت).
د) شرک در عبادت و پرستش؛ يعنى پرستش غير خدا (مانند پرستش چوب، سنگ، ستاره و خورشيد). شناخت اين نوع شرک، متوقف بر روشن شدن مفهوم عبادت و پرستش است.
2. عبادت و پرستش
«عبادت»، نهايت ذلت و خضوع، در برابر کسى است که اعتقاد به الوهيت او داشته باشيم و يا او را فاعل استقلالى و غير وابسته بدانيم. بنابراين، عبادت دو رکن دارد که عبارتند از:
1. نهايت ذلت و خضوع.
2. اعتقاد به الوهيت يا فاعليت استقلالى و غيروابسته.
هرگاه يکى از اين دو رکن نباشد، ديگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمىکند. خداوند، خود به فرشتگان فرمان داده است تا در مقابل آدم سجده کنند؛ «و ياد کن آنگاه که فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده کنيد».1 و يا فرزندان را به نهايت خضوع و تذلل در برابر والدين دستور داده است؛ «و بالهاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو [پدر و مادر] بگستران».2 بديهى است که اين اعمال، عبادت و پرستش غير خدا محسوب نمىشود و گرنه خدا امر به آن نمىکرد.
3. توسّل و شرک
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مىخواهيم و هنگام دعا او را به حق اوليايش قسم مىدهيم که حاجت ما را برآورده سازد. اين روش را پيامبر اکرم صلىاللهعليهوآله تعليم فرمود و خود نيز بدان عمل مىکرد.3 در چنين روشى، هيچگونه احتمال شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مىدانيم و از اولياى الهى مىخواهيم تا برآمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند. درخواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غيرخدا نيست، بلکه اعتراف به اين مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، اوست.
در نوع سوم توسّل، به طور مستقيم حاجت خود را از اولياى الهى طلب مىکنيم و اين نيز شرک نيست؛ زيرا تأثيرگذارى آنها، به صورت غيراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است. اسباب و واسطههاى فيض، همچنان که در اصل وجود و بقاى خويش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعليت و تأثيرگذارى نيز وابسته به اراده و قدرت خداوند مىباشند. بنابراين، نه توحيد در ربوبيت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطههاى فيض، منافى با توحيد ربوبى است. از اين رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحيد ربوبى ندارد.
بلى، اگر کسى اسباب و واسطههاى فيض را فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و يا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده، دچار شرک گشته است.
بنابراين، توسّل و حاجت خواستن از اولياى الهى، تمسّک به رابطههاى فيض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتيجه، اين حاجت خواستن، شرک در ربوبيت نيست؛ همچنان که تمسّک به ساير اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبيت نيست. از سوى ديگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمىداند، بلکه تمام افتخار اولياى الهى اين است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهيت (شرک در ذات) هم نيست.
با توجه به آن چه در تبيين مفهوم عبادت گذشت، شرک در عبادت و پرستش نيز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت معبود است. بنابراين، هيچکدام از اقسام شرک، بر اين نوع از توسّل، صدق نمىکند؛ بر خلاف پرستش بتها و شفاعتجويى مشرکان که خداوند درباره آنان مىفرمايد:
«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ».4
اين آيه، مشرکان را به دو جهت، مورد سرزنش و توبيخ قرار داده است که عبارتند از:
1. عبادت و پرستش بتها.
2. اعتقاد به وساطت بتها.
مشرکان مکه، اعتقاد به الوهيت بتها نداشتند و آنها را «اللَّه» نمىدانستند؛ زيرا مىگفتند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»؛ اما دچار شرک در ربوبيت بودند؛ يعنى بتها را موجوداتى مىدانستند که مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثير و جلب خير و دفع ضررند و به همين جهت، با قربانى کردن، خضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضايت آنها بودند.
در نتيجه عمل مشرکان مکه از سه جهت مورد نکوهش است که عبارتند از:
1. شرک در ربوبيت.
2. شرک در عبادت.
3.اعتقاد به ربوبيت و عبادت در برابر سنگ و چوبى که با دست خود تراشيده بودند. تعبير آيه «ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ»، اشاره به شدّت پستى اين اعتقاد و اين عمل دارد؛ در حالى که توسّل به اولياى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنين منزلتى داده است. ما اولياى الهى را نه «اللَّه» مىدانيم و نه اعتقاد به ربوبيت و فاعليت استقلالى آنان داريم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعليت و تأثيرگذارى اسباب و واسطههاى فيض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
پى نوشتها:
1. بقره (2)، آيه 34.
2.اسراء(17)، آيه 24.
3. کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. براى تفصيل بيشتر ر.ک: پرسش 19.
4. يونس (10)، آيه 18.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید