چگونه می توانیم دل خود را پاک و بی آلایش عاشق خدا کنیم؟

متن سوال: 
چگونه مي توانيم دل خود را پاک و بي آلايش عاشق خدا کنيم؟ پدرم به من توجه ويژه اي دارد و در قبال تمام محبت ها از من مي خواهد درس بخوانم و نمرات خوبي بگيرم ولي هرچه تلاش ميکنم نمراتم عالي نمي شود و آنقدر احساس عذاب وجدان ميگيرم که حتي به خود کشي هم فکر کردم لطفا راهنمايي کنيد.

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
در مورد بخش اول سوال شما و براي راه‏هاى تقويت ارتباط با خدا اين متن را مطالعه کنيد:

قال الصادق عليه السلام «يا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما اوحى: انما اقبل الصلاة ممّن يتواضع لعظمتى و يکف نفسه عن الشهوات من اجلى و يقطع نهاره بذکرى و لايتعظم على خلقى و يطعم الجائع و يکسو العارى و يرحم المصاب و يؤوى الغريب فذلک يشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلما اکلأه بعزتى و استحفظه ملائکتى يدعونى فالبّيه و يسألنى فاعطيه فمثل ذلک العبد عندي کمثل جنّات الفردوس لا يسبق اثمارها و لاتتغير عن حالها.»1
اي جندب خداوند فرمود نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نمايد و آوارگان را پناه دهد. براي چنين آدمي نوري در تاريکيها و بردباري در نادانيها قرار مي دهم و با عزت خود دربرش مي گيرم و فرشتگانم او را حفاظت مي کنند و اگر مرا خواند اجابتش مي کنم و اگر چيزي بخواهد مي دهم و چنين بنده اي نزد من بسان باغهاي بهشت است که حالشان هيچگاه دگرگون نمي شود.

انسان براى پيمودن را صحيح تکامل و سعادت بايد از يک‏سو، رابطه خود را با خدا و از سوى ديگر، با خلق خدا تقويت نمايد. بهترين راه تقويت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تکاليف دينى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زکات، بحثى است و رسيدن به مراتب عالى کمال بحثى ديگر. نماز و زکات يک ظاهر و مرتبه‏اى دارد که انجام آن موجب اسقاط تکليف مى‏شود؛ يعنى انسان با عمل به آن از عذاب الهى نجات مى‏يابد. اما اين بدان معنا نيست که لزوما موجب سعادت اخروى گردد. رسيدن به مقام قرب الهى از طريق گزاردن نماز، مستلزم رعايت نکات خاصى است که با صِرف عمل به تکليف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهيم بلند آن، محقق نمى‏گردد.

امام صادق عليه‏السلام در اين کلام خود با بيان حديثى قدسى، برخى از شرايط قبولى نماز را يادآور مى‏شوند:

اولين شرط اين است که نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به ياد آورد و به اين نکته توجه داشته باشد که هر چه بيش‏تر موفق به درک عظمت خدا گردد، خود را در برابر آن کوچک و ناچيز شمارد: «يا ابن جندب، قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما أوحي انما اقبل الصلاة ممّن يتواضع لعظمتى.»
نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند.

در اين‏جا براى درک بهتر عظمت خدا، داستانى را از زمان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏کنيم. در زمان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، زنى زندگى مى‏کرد به نام زينب عطاره که به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را که تهيه مى‏کرد، ابتدا خدمت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏آورد و حضرت نيز آنها را خريدارى مى‏کردند. آن زن يک روز از پيامبراکرم صلى‏ الله‏عليه‏و‏آله خواست تا عظمت خدا را برايش تشريح نمايند. حضرت فرمودند: تو نمى‏توانى عظمت
نماز

خدا را درک کنى، مگر اين‏که ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله درباره عظمت آفرينش آسمان و زمين فرمودند: اين زمين پهناور با تمام درياها و کوه‏ها و شهرهاى بزرگى که دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقه‏اى است که در يک بيابان بى‏کران افتاده باشد. همين‏طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نيز نسبت به عرش خدا، همچون حلقه‏اى است در يک بيابان بسيار وسيع.

امروزه کيهان‏شناسان، کهکشان‏هايى را کشف کرده‏اند که ميلياردها سال نورى با کهکشان ما فاصله دارند؛ يعنى کل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر کهکشان راه شيرى و نيز اين کهکشان در برابر کهکشان‏هاى ديگر بسيار ناچيز هستند. حضرت به زينب عطاره فرمودند: وقتى به اين مسائل خوب بينديشى،

نمازگزار، بايد روز خود را با ياد خدا سپرى کند. هستند کسانى که هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمى‏شوند.

متوجه مى‏شوى که تازه در برابر عظمت مخلوق خدا هيچ به حساب نمى‏آيى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان با چنين ديدى به اين مسائل بنگرد، خودش را در برابر عظمت بى‏نهايت خداوند بسيار کوچک مى‏شمارد و حالت تواضع براى او پيش مى‏آيد.
هستند کسانى که هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمى‏شوند.

شرط دوم از شرايط قبولى نماز اين است که نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوس‏هاى باطل خود دست بردارد؛ يعنى بگويد: خدايا! به خاطر اين‏که تو را دوست دارم، دنبال شهوترانى و گناه نمى‏روم. همان‏طور که انسان به خاطر دوستان خود از برخى خواسته‏هايش صرف‏نظر مى‏کند، به خاطر خدا هم، بايد از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بين نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معکوس وجود دارد؛ به اين معنا که انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان ميزان از شهوات نامشروع دور مى‏شود و به عکس، هر چه بيش‏تر شهوترانى کند، از نماز دور مى‏شود. قرآن کريم درباره برخى اقوام گذشته اين مطلب را به زيبايى بيان فرموده و پس از ذکر نام تعدادى از انبيا عليهم‏السلام مى‏فرمايد: «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِيًّا» (مريم: 58)، هرگاه آيات رحمت ما بر آن‏ها تلاوت شود، با گريه روى اخلاص بر خاک نهند. سپس در ادامه مى‏فرمايد: «فخلف من بعدهم خلق اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات.» (مريم: 59)؛ سپس جانشين آن مردم خداپرست، قومى شدند که نماز را ضايع گزارده و از شهوت نفس پيروى کردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آن‏طور که بايد و شايد نمى‏تواند در نماز با خدا انس بگيرد، بايد ببيند چقدر به شهوات نامشروع و افکار باطل دل بسته است. بنابراين، شرط دوم قبولى نماز، کنار گذاشتن شهوات نامشروع است: «و يکف نفسه عن الشهوات من اجلى.»

شرط سوم اين است که نمازگزار، روز خود را با ياد خدا سپرى کند. هستند کسانى که هميشه و در تمام حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمى‏شوند: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ.» (نور: 37)؛ پاک مردانى که هيچ کسب و تجارت آنان را از ياد خدا غافل نگرداند. خداوند چنين مردانى دارد که حتى اشتغالات مادى دنيا، آنان را از ياد خدا بازنمى‏دارد. مرحوم علامه طباطبايى رحمه‏الله در اين‏باره که چگونه انسان هم مى‏تواند به ياد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مى‏فرمودند: اگر انسان به اين دو مطلب توجه داشته باشد که هيچ‏گاه از دست دادن عزيزى و يا محبت داشتن به دوستى، مانع از کار و فعاليت روزانه او نمى‏شود و انسان على‏رغم اين‏که به امور دنيوى خود مشغول است، به ياد عزيز از دست رفته و يا دوست خود نيز مى‏باشد، همواره و در تمام حالات به ياد خداست: «و يقطع نهاره بذکرى.»
اين متن فوق از سخنان حضرت آيت الله محمدتقى مصباح يزدي است که در سايت تبيان درج شده است.

براي اينکه انسان در زندگي و درس خود موفق باشد بايد بر اساس برنامه حرکت کند.
براي موفقيت در برنامه‏ها رعايت چند نکته لازم است: الف) اراده جدي و قاطع بر عمل به طوري‏که هرگاه خلاف برنامه عمل انجام شد بلافاصله انسان خود را سرزنش و يا جريمه نموده و مجددا تصميم بر اجراي آن بگيريد. ب) برنامه بايد واقع بينانه و متناسب با اهداف، نيازها و ظرفيت و توانايي انسان باشد. ج) اصالت دادن به کيفيت به جاي کميت و تنظيم کردن بصورتي جذاب و دلپذير. د) رعايت اصل تدريج: بهتر است دربرنامه‏ريزي از کمترين مقدار شروع و تدريجاً آن را افزايش داد؛ مثلاً: کسي که مايل به اقامه نماز شب مي‏باشد ولي آن‏را بر خود سنگين مي‏يابد بهتر است از يک رکعت وتر شروع کند و پس از يک هفته دو رکعت شفع را نيز اضافه نمايد و کم‏کم پس از مدتي تمام نماز شب را بجا آورد. ه) محاسبه و بازنگري: پس از برنامه‏ريزي بايد به دقت در عمل کوشيد و هر کجا خللي حاصل شد بلافاصله بررسي کند که اشکال از برنامه بوده يا از سستي خود در اجراي آن. سپس به سرعت بايد اشکال را برطرف سازد. و) حتي‏الامکان بهتر است برنامه‏ها را با دوستان هم‏فکر طرح و اجرا نموده و در عمل با يکديگر به تعاون بپردازيد. ز) استمداد و طلب توفيق پيوسته از خداوند متعال،شرط مهم موفقيت در هر امري است.
ضمنا توصيه مي شود جهت بررسي مشکل به صورت آن لاين در بخش چت و گفتگوي سايت وارد شويد و مشاوره نماييد.
موفق و پيروز باشيد.

نوع سوال: 

پربازدیدترین ها