باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
مقصود از ضمير مخاطب در السلام عليکم آخر نماز، تمامي مخلوقات خداوند، اعم از انبيا و اولياى الهى و فرشتگان مقرب و موکل بر اعمال انسان و اداره جهان است .
توضيح بيشتر:
در خصوص فلسفه سلام بر بندگان صالح و شايسته خداوند مي توان وجوهي را بيان نمود:
1. نماز سفر از خلق به سوي خالق و حق است:
بدون ترديد نماز وسيله عروج انسان و فاصله گرفتن از مردم و متصل شدن به حق و به تعبير عرفا سفر از خلق و به سمت خالق است: «شخص نمازگزار از عالم شهادت -حضور- به عالم غيب مي رود و به عبارتي از طبيعت به عالم غيب سفر مي کند و از عالم کثرت وارد عالم وحدت مي شود»(1)، اين حرکت و مسافرت با تکبيره الاحرام نماز شروع و با سلام خاتمه پيدا مي کند، در واقع سلام نمازگزار پايان معراج و مسافرت او و پيوستن دوباره او به جماعتي که با آنان نماز مي خواند مي باشد و لذا وقتي که نمازش تمام و زميني شد و به جمع مردم پيوست، نخستين معاشرتش را با سلام که مظهر از اسماي الهي و برنامه بهشتيان و فرشتگان(2) و سمبل از تواضع و فروتني است، آغاز مي نمايد، زيرا انسان نمازگزار در واقع اين جا نبوده و تازه برگشته و بر اساس بينش اسلام، اولين سخن را با سلام شروع نمايد، از همين رو رهبر عاليقدر اسلام پيامبر مکرم اسلام(ص) فرمودند: «هر کس پيش از سلام، سخن آغاز کند پاسخش نگوييد»، بنابراين: «در اول رجوع از سفر سلام بر نبي اکرم(ص) دهد، زيرا که پس از رجوع از وحدت به کثرت، اول حقيقت تجلي ولايت است و سپس از آن به موجودات ديگر ... »(3).
2. سلام نشانه روح رحمت و رأفت در اجتماع:
نماز موجب مي شود که در روابط خود با ديگران، اساس کار را بر رحمت قرار دهيم، همان گونه که خداوند متعال رحمن و رحيم است يعني هم رحمت واسعه دارد و هم رحمت خاصه، که بارها اين دو صفت الهي را در نماز تمرين مي کنيم و لذا بر اساس اين تعليم اجتماعي که از نماز فرا مي گيريم، نسبت به همه انسان ها که استعداد کرامت بشري دارند رحمت عامه داشته باشيم و مهر بورزيم و نسبت به خواهران و برادران ايماني خود رحمت خاص نشان دهيم و همواره با آنان صميمي و مهربان و دلسوز باشيم و اسلام اين برنامه تربيتي را در پيکره سلام نماز قرار داده است، يعني مسلمان ها در پايان نماز با سلام دادن هدف اساسي خود را از ارتباط با خدا (نماز) اعلام مي دارند: با همه بندگان خداوند در حال سلم و صلح آشتي و برادري هستيم و با هيچ بنده از بندگان صالح و شايسته خداوند سر جنگ و ستيز نداريم و همه را دوست داشته و احترام قايليم و حقوق انساني و اساسي آنها را در مورد تعدي و تجاوز قرار نمي دهيم(4).
3. سلام مايه آرامش و امان از عذاب الهي است:
در مصادر اسلامي سفارش هاي ويژه درباره سلام و تحيت مشاهده مي شود، به گونه اي که سلام در هيچ حال، نبايد ترک شود، حتي در حساس ترين شرايط زندگي، در روايتي از علي بن موسي الرضا(ع) مي خوانيم: «وحشتناک ترين دوران زندگي انسان، سه مرحله است: يکي موقع ولادت ... ديگري موقع مرگ ... و سومي زماني است که انسان مبعوث مي شود ... خداوند سلامت را در اين سه مرحله، شامل حال يحيي نمود و او را در برابر وحشت ها امنيت و آرامش داد» و فرمود: «و سلام عليه ... پروردگارا! در اين سه موطن حساس و بحراني سلامت را به ما مرحمت کن»(5) و از امام صادق(ع) نيز روايت شده است: «معناي سلام در پايان نماز امان است، يعني هر کسي امر خدا و سنت پيامبرش را با خشوع قلب به جاي آورد، از بلاي دنيا در امان است و از عذاب آخرت بر کنار و سلام نامي از نام هاي خداي تعالي است که در ميان خلق خود به وديعت نهاده تا در داد و ستد و نگهداري امانات و روابط با هم و صدق همنشيني و معاشرتشان به کار برند»(6).
و چون بندگان وارسته خودبين و خود محور و خودخواه نيستند اولا فقط خودشان را دعا نمي کنند بلکه براي همه آرزوي سلامت دارند و ثانيا خود را در قالب جمع مي بينند لذا مي گويند: «السلام علينا؛ سلام بر ما» و نه سلام بر من، و مي افزايد که نه سلام بر ما بلکه بر همه بندگان شايسته خدا، علاوه بر اين که شايسته سالاري محور تربيتي و الگوي زندگي او را نشان مي دهد.
در واقع نمازگزار در پايان عروج و گفتگوي با خداوند، با فرستادن سلام و تحيت براي افراد شايسته الهي، بشارت مي دهد که به وسيله ارتباط و نزديکي با خداوند درامن و آسايش از عذاب الهي قرار دارند وبدين ترتيب پيوندشان را به وسيله نماز با خالق آفرينش همواره حفظ نمايند.
4. سلام احساس همبستگي:
«نمازگزار وقتي در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح خدا و بر خودش سلام مي دهد، احساس مي کند که تنها نيست و يکي از آحاد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا در هر جاي زمين احساس همبستگي مي کند»(7)، اين بود گونه از اسرار سلام بر بندگان شايسته خداوند در نماز که ما آن را با توجه به منابع وحي و انديشه عالمان ديني استخراج نموديم و ممکن است اين دستور الهي داراي فلسفه و حکمت هاي خاصي باشد، که علم محدود ما هرگز به آن دست نيازد.
پي نوشت ها:
1. سيد يوسف ابراهيميان آملي، نزدبان عروج، تهران: رسانش، 1381، ص 328.
2. قرآن کريم، حشر، 22 و انعام، 54 و ابراهيم، 23.
3. امام خميني(ره)، آداب نماز، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، چاپ سوم، 1372، ص 366.
4. حسن راشدي، نمازشناسي، قم: ستاد اقامه نماز، 1378، ص 220.
5. تفسير برهان، ج 3، ص 7، به نقل از سيد يوسف ابراهيمان، نردبان عروج، ص 330، پيشين.
6. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 82، ص 307.
7. محسن قرائتي، پرتوي از اسرار نماز، تهران: وزارت فرهنگ، چاپ اول، 1369، ص 190.
پاسخ سوال دوم:
آنچه در نماز اهميت اساي دارد توجه و حضور قلب است و شايد به توان گفت به ذهن آوردن هم درواقع نوعي توجه است.
پيکر نماز عبارتند از: قيام، رکوع، سجود، تشهد،و اذکاري که در نماز بز زبان جاري ميکنيم، ولي روح نماز ،ياد خداوند است، که به آن حضور قلب گفته ميشود يعني قلب حاضر باشد همچنان که در بقيه مخاطبات ومکالمات با افراد قلب حضور دارد يعني انسان توجه به مخاطب خود ومعني سخني که ميگويد دارد.
بر اين اساس نمازي که بدون حضور قلب وياد خداوند باشد پيکري بدون روح است که فقط تشکيل شده از حرکاتي و الفاظي !! واصولاًتمام توصيفاتي که از نماز شده است مانند :« الصلوة معراج المؤمن » «نماز معراج مؤمن است » و يا«الصلوة قربان کل تقي » «نماز نزديک کننده انسان با تقوي به خداوند است» مربوط به نماز با حضور قلب است.
واين سخن از ائمه عليهم السلام رسيده که :از نماز آن مقداري که با حضور قلب باشد پذيرفته ميشود
يعني نمازگزار از آغاز تا پايان نماز، بايدکوشش کندخود را به صورت واقعي و حقيقي در محضر پروردگار ببيند و دل را که حرم پرودگار است به روي غير خدا نگشايد.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید