چرا امامان با وجود علم به اینکه چطور به شهادت خواهند رسید خود را در معرض شهادت قرار میدادند

متن سوال: 
چرا ائمه اطهار عليهم السلام با وجود علم به اينکه چطور به شهادت خواهند رسيد ( بر اساس محتويات صحيفه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها )و با نظر به اينکه حيات به عنوان اولين نعمت الهي که انسان بايد از آن محافظت کند ائمه خود را در معرض شهادت قرار ميدادند ( خواهشمند است يکي از منابع پاسخ خود را نيز اعلام فرمائيد )

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
ابتدا لازم است به ذکر است که اين کار را هلاکت يا در معرض شهادت قرار دادن نيست،‌چون همانطور که مي دانيد هلاکت يعني بندگي شيطان، نه شهادت در راه ظلم ستيزي و عدالت طلبي!
آن که شهادت در راه ظلم ستيزي و عدالت طلبي را مي‌پذيرد، هلاکت را انتخاب نکرده، بلکه از هلاکت فرار کرده، حيات جاويد و پاک را پذيرفته است. اقدام به مبارزه با ستمگران،‌خود را در هلاکت انداختن نيست، بلکه از مهلکه رهانيدن است.
به عنوان مثال در واقع امام حسين(ع) در حماسه عاشورا با دو مسئله رو به رو بود:
يکي تن به ذلّت دادن و تسليم شدن و پذيرش خطر عظيم براي اسلام و رهيدن از شهادت؛
ديگر برگزيدن شهادت و نجات از آن موارد.
امام حسين(ع) از ميان دو انتخاب، شهادت را به عنوان بهترين انتخاب برگزيد.
او اين حقيقت را با فرياد رسا اعلام مي‌دارد: «ألا و إنّ الدعي بن الدعيّ قد رکزني بين اثنتين بين السلّة و الذلّة هيهات منّ الذلّة؛ ناپاکزاده مرا بين دو چيز، شمشير و ذلت مخيّر کرده است اما ذلت از ما بسيار دور است».(1) ‌او حيات و زندگي جاودان خود را در شهادت ديد، پس چگونه خود را به هلاکت افکنده است؟! او در سخنان خود به اين نکته مهم اشاره مي‌کند که اين وظيفه، خاص او نيست، بلکه وظيفه هر مؤمني، همان است که امام انجام داده است:
«ألا ترون انّ الحقّ لا يُعمَل به و انّ الباطل لا يتناهي عنه فليرغب المؤمن الي لقاء ربّه حقّاً؛ آيا نمي‌بينيد به حق عمل نمي‌شود و از باطل نهي نمي‌گردد؟ در چنين وضعي، مؤمن بايد به لقاي پروردگارش بشتابد».(2)
کساني چون امامان وقتي به مقامِ رضا و تسليم رسيده‌اند، جز مشيت و خواست الهي را نمي‌خواهند. اينان وجود و هستي خود را در راه مشيت و خواست الهي قرار مي‌دهند. خواست الهي آن بود که امام و اهل بيت براي حفظ اسلام و افشاي چهره نفاق و دورويي و بي ديني بني اميه شهيد گردند. حضرت در عين آگاهي از سرنوشت خود، با رغبت و رضايت خواست الهي را پذيرفت. آنچه که خواست خداوند باشد، بهترين سرنوشت و حيات جاويد است، نه هلاکت و نابودي.
حال در پاسخ سوال مي توان بيان داشت که:
الف) هر چند ائمه (ع) از علم غيب برخوردارند و به وقايع گذشته و حوادث حال و آينده آگاهى دارند؛ اما تکليف آنان مانند ساير افراد بشر بر اساس علم عادى است و علم غيب براى آنان تکليفى به دنبال نمى آورد به همين دليل علم غيب ائمه (ع) از نحوه شهادت خود براى آنان تکليف آور نيست. امام بر اساس علم عادى خود ميوه اى را پيش روى خود مى بيند که مانعى از خوردن آن نيست و بر همين اساس تناول آن ميوه جايز است اگر چه بر اساس علم غيب از مسموم بودن آن آگاهى دارد. براى على (ع) بر اساس علم عادى بشرى شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجرى مانند ساير شبهاست به همين جهت به سمت مسجد حرکت مى کند علم غيبى که به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد براى ايشان تکليفى ايجاد نمى کند. برخى از کسانى که اين پاسخ را ذکر کرده اند در تأييد اين مطلب که ائمه (ع) بر اساس علم عادى خود مکلف هستند دو دليل ذکر مى کنند:
1- عمل بر اساس علم غيب با حکمت بعثت انبيا و نصب ائمه منافات دارد زيرا در اين صورت جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد؛ و ساير افراد بشر از وظايف فردى و اصلاحات اجتماعى به بهانه برخوردار بودن ائمه از علم غيب و عمل بر اساس علم خدادادى از وظيفه خود سرباز خواهند زد.
2- عمل براساس علم غير عادى موجب اختلال در نظام عالم هستى است زيرا مشيت و اراده خداوند به جريان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبيعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همين جهت پيامبر و ائمه (ع) براى شفاى بيمارى خود و اطرافيان خويش از علم غيب استفاده نمى کردند شايد يکى از حکمت هاى ممنوع بودن تمسک به نجوم تسخير جن و غيره براى غيب گويى و کشف غير عادى حوادث آينده نيز همين اختلال در نظام عالم هستى باشد. (آيت الله لطف الله صافى، معارف دين، ج 1، ص 121
ب) هر چند بر طبق روايات فراوان ائمه (ع) نسبت به همه آنچه که در گذشته واقع شده و در آينده حادث خواهد شد و در زمان حاضر در حال رخ دادن است علم و آگاهى دارند. (اصول کافى، ج 1، باب ان الائمه (ع) يعلمون علم ما کان و ما يکون و بحارالانوار، ج 16، باب 14 (
اما به موجب روايات متعدد ديگر که در زمينه علم غيب امام (ع) آمده است، استفاده مى شود که اين علم به صورت بالفعل نيست، بلکه شأنى است يعنى هر گاه اراده کنند و بخواهند که چيزى را بدانند خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد.» اذا اراد الامام ان يعلم شيئا اعلمه الله ذالک، هر گاه امام اراده کند که چيزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد «(اصول کافى، ج 1، باب ان الائمه اذا شاؤو ان يعلموا علموا؛ و بحارالانوار، ج 26، ص 56، روايات 117 و 116 (
حاصل سخن اين که علم غيب امام (ع) شأنى است نه فعلى. بر اساس همين نکته ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته اند چون اراده نکرده اند که بدانند. (محمدرضامظفر، علم امام، ترجمه و مقدمه على شيروانى، ص 73، قابل ذکر است علامه مظفر اين پاسخ را به عنوان يک احتمال ذکر مى کند ولى آن را نمى پذيرد.)
ج) اساسا پيامبر اکرم و ائمه (ع) تکاليف و وظايف مخصوص به خود دارند به همين جهت آنان در عين اين که مى دانستند در فلان جنگ دشمن غلبه خواهد کرد وظيفه داشته اند اقدام کنند؛ يا مى دانستند کارى که انجام مى دهند منجر به شهادتشان خواهد شد، مثل خوردن ميوه مسموم يا رفتن على (ع) به مسجد کوفه در شب نوزدهم رمضان با اين حال وظيفه داشته اند اين کارها را انجام دهند و اين اعمال هر چند براى ما به هلاکت انداختن نفس و حرام است اما براى آنان وظيفه اى مخصوص است مثل نماز شب که براى رسول اکرم (ص) واجب بوده است اما براى ساير مسلمانها مستحب است. (علامه طباطبايى، الميزان، ج 18، ص 194، به عنوان يک قول نقل کرده اند)
و...
خلاصه:
علم‌ به‌ شهادت‌ براي‌ هر امام‌ و به‌ ويژه‌ براي‌ امام‌ حسين‌(ع) زيان‌ رساني‌ به‌ جان‌ وانداختن‌ نفس‌ در هلاکت‌ نبوده‌، زيرا شهادت‌ در راه‌ خدا بالاترين‌ سعادت‌ و رستگاري‌است‌ و کشته‌ شدن‌ در راه‌ احياي‌ اسلام‌ و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منکر و ارشاد مردم‌ وظيفة‌هر مسلمان‌ است‌، پس‌ حرکت‌ براي‌ انجام‌ اين‌ وظايف‌ با علم‌ به‌ شهادت‌ خودکشي‌ نيست‌.

پي نوشت ها:
1. احتجاج، شيخ طبرسي، ج2، ص 24؛ اهل البيت في الکتاب و السنة، محمد ري‌شهري، ص 312.
2. تحف العقول، ابن شعبة بحراني، ص 245؛ شرح الاخبار، قاضي نعمان المغربي، ج3، ص 150؛ بحارالانوار،‌ج44، ص 381؛ تاريخ طبري، ج4، ص 305؛ اعيان الشيعه، ج1، ص 598؛ ترجمة الامام الحسين(ع)، ابن عساکر، ص 315.
موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها