باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
در اين رابطه مي توان به دو آيه زير اشاره کرد:
اولين ايه، ايه اول سوره علق است :« ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ؛ نون ، سوگند به قلم و آنچه مي نويسند،»
در روايات نوراني اسلامي «ن» به عنوان اسم رسولالله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و القلم به عنوان اسم اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) تفسير و تعبير شده است. در برخي روايات فرموده پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ، براي پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) پنج اسم در قرآن کريم آمده و پنج اسم نيامده است. آن پنج اسم آمده عبارتاند از: طه، يس، ص، ق، ن و فرموده است:
« منظور از «القلم» اميرالمومنين(عليه السلام) است. چون او تبلور معارف الهي و زبان حقايق صمداني و باب مدينه علم و نقطه پرگار معارف و نقطه باي بسمالله است، او زبان و بيان و قلم و کلام و سخن حق و حقيقت و مجسمهي علوم و معارف و کلمه جامعهي الهيه و آيتالله العظمي و زبان اسلام و قرآن و تجلي اسماي حسناي الهي است. »
صاحب تفسير «کنزالدقايق» مينويسد:
« و اميرالمومنين(عليه السلام) را قلم ناميدهاند چون همانطور که قلم منشأ آثار و برکات فراوان براي بشريت، و يکي از دو زبان انسان، و بازگوکنندهي ضمير وي است و آنچه را که او به نزديکان ميخواهد بگويد با زبان ميگويد و آنچه را به کساني که از وي فاصله دارند ميخواهد برساند با قلم ميرساند، و زبان و قلم دو زبان گويا و دو نوع وسيله ابلاغ پيام انسان است، و به واسطهي قلم احکام دين حفظ ميشود و امور عالميان، استوار ميگردد، اين همه را در وجود مبارک اميرالمومنين(عليه السلام) به نحو احسن ميتوان يافت.
او زبان و قلم حق است همانطور که يدالله و عينالله و اذانالله است، اذن واعيه و قلب واعيه و قلم گوياي حقايق و معارف عالم هستي و بيان سر و سر سر کارگاه عظيم آفرينش و تجلي ولايت و صمدانيت و عصمت و اوعيهي علمالله است.»
و....
دومين آيه، ايه چهارم سوره علق است:«الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ؛ خدايي که به وسيله قلم آموزش داد»
حرف باء در اين جمله سببيت را مىرساند، مىفرمايد: خداى تعالى قرائت و يا کتابت و قرائت را به وسيله قلم بياموخت، و اين جمله هم مىتواند حاليه باشد، و هم استينافيه، و به هر حال زمينه آن زمينه تقويت روح رسول خدا (ص) و از بين بردن اضطراب آن حضرت است، اضطرابى که از دستور قبلى به آن جناب دست داده بود، چون دستور خواندن به کسى که امى است، نه سواد خواندن دارد و نه نوشتن، اضطراب آور است، گويا فرموده: کتاب پروردگارت را بخوان، کتابى را که او به تو وحى مىکند، و از اين فرمان اضطراب و خوفى به خود راه مده، و چه جاى ترسيدن است؟ در حالى که پروردگار اکرم تو آن کسى است که قرائت را به وسيله قلم به انسان آموخت؟ خوب، وقتى سواد سواد دارها هم به وسيله قلم است که او آفريده، و در اختيارشان قرار داده، تا منويات خود را بنويسند، چرا نتواند قرائت کتاب خود را بدون وساطت قلم به تو تعليم دهد؟ آن هم با اينکه به تو امر کرده که: بخوان اگر تو را تواناى بر خواندن نکرده بود، هرگز امر به آن نمىکرد. (تفسير الميزان ؛ ذيل آيه)
و...
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید