باسلام خدمت شما پرسشگر محترم اولاً تمام روحانيت با دکتر شريعتي مشکل نداشتند و ندارند. ثانياً اين مخالفت ها به دليل مخالفت متقابل دکتر شريعتي با قشر روحانيت بوده است. اين يک واقعيت در دنياي اجتماعي است که مخالفت يک گروه، واکنش گروه ديگر را بر ميانگيزد. به هر حال نوع شيوه آموزشي که روحانيون ما ديدهاند با ديدگاههاي مرحوم شريعتي تفاوت داشت. بعضاً به خاطر همين تفاسير از روي صدق از سوي روحانيت مخالفتهايي صورت ميگرفت ضمن آنکه برخي خطاهاي آشکار ايدئولوژيک در آثار شريعتي مشاهده ميشود. پس روحانيون در قبال شريعتي دو دسته هستند. عدهاي که مخالف با انديشههاي شريعتي بوده و او را شخصي غربزده، تحصيلکرده در غرب و تحت تأثير فرهنگ غربي ميدانند و ميپندارند که شريعتي نزد افرادي غربي تلمذ کرده و از آثار آنها شديدا تاثير پذيرفته است. برخي از روحانيون نميتوانند منظومه فکري مرحوم شريعتي را اسلامي تلقي کنند و بپذيرند. بعضي از بزرگان و روحانيون از جمله شيخ قاسم اسلامي عليه آثار مرحوم شريعتي شديداً موضعگيري ميکردند. دسته دوم از روحانيون مخالف انديشههاي مرحوم شريعتي کساني بودند که مرحوم شريعتي را داراي اشکالات فکري و عقيدتي ميديدند و در يک جمعبندي و نگاه کلي گفتند که او يکي از روشنفکران ديني است که منظومه فکري او در چارچوبهاي دينداري و انديشه ديني ميگنجد. مرحوم شريعتي فقيه و مجتهد نبوده اما در فقه و مسايل فقهي گاهي اظهارنظرهايي کرده که با فقه ما سازگار نيست. يکي ديگر از دلايل مخالفت روحانيون با شريعتي مورد انتقاد قراردادن همه روحانيون در آثار او است. مرحوم شريعتي در آثار خود تمامي روحانيون را با يک ديد نگاه کرده است، به طور مثال او روحانيون را هميشه در خدمت زر، زيور و اهل تزوير ميديد، اما نگاهش به برخي علماي درباري بوده که در دوره قاجار و پهلوي در خدمت حکومت بودند و بر اساس آن يک قضاوت کلي کرده است. قضاوت شريعتي درباره روحانيت: قضاوت مرحوم شريعتي را درباره روحانيت قضاوت ناپخته است. قضاوت کلي مرحوم شريعتي در خصوص روحانيت نادرست است. وقتي ميخواهيم مجموعهاي به عنوان روحانيت را نقد کنيم، نخست بايد ببينيم مغز متفکر و صنف جامعه چه کساني بوده و سپس قشر و پوسته آن گروه را مشخص کنيم. روحانيت قشري تأثيرگذار در جامعه است. معتقدم که مغز و هسته مرکزي روحانيت، علما، فقها، فلاسفه و متکلميني هستند که عالم، درس خوانده، استاد ديده، تحقيق نوشته و پژوهشگراني هستند که بايد آثار، کلمات، تهذيب و درسشان همانند يک دانشمند بزرگ مورد ارزيابي قرار گيرد. هسته مرکزي روحانيت را دانشمندان علوم ديني است. روحانيت داراي يک قشر و پوستههايي هستند که هر چه اين پوستهها به سطح توده و عوام مردم نزديکتر ميشوند يا با آنها حشر و نشر دارند، سطح سوادشان کمتر است. برخي از اين روحانيون داراي استعداد کمتر بوده و درس زيادي نخواندهاند يا به نوعي علاقهمند بودند که در بين مردم حضور داشته و خدمتگزار آنها باشند و در مساجد براي آنها نماز بگذارند و امور معاملات مردم را همانند ازدواج و طلاق را حل و فصل کنند. اگر بخواهيم روحانيت را نقد کنيم نبايد به سراغ پوسته و قشر کمسواد برويم، بلکه بايد مغز و هسته مرکزي را مورد قضاوت قرار دهيم، اضافه کرد: اگر چه پوسته در واقع از ثمرات هسته مرکزي است اما اين ثمره تمام ثمرات نيست. فردي تأثيرگذار اما احساسي: در خصوص نگاههاي چند جانبه و دفاعيه مرحوم شريعتي از روحانيت نيز معتقدم که قضاوتها و اظهارنظرهاي مرحوم شريعتي به جاي منطقي و واقعبينانه، بيشتر احساسي بوده است. شريعتي فردي تأثيرگذار در ايجاد موج هيجانات مذهبي بود واين احساسات مذهبي در جاي خود بسيار ارزشمند است. مرحوم شريعتي بيشتر در بين جوانان دانشگاهي و دانشجويان حضور پيدا ميکردو قشر جوان، تبلور احساسات هستند به نوعي آنها در ابراز هيجانات حرف اول را ميزنند. شريعتي مقالات حماسي خود را براي دانشجوبان ميخواند و هيجانات و احساسات ديني مذهبي آنها را تحت تاثير قرار ميداد. شريعتي وقتي ميديد که يک چهرهاي از روحانيت همانند سيدجمالالدين اسدآبادي در قبال استعمار ميايستد بسيار تحت تأثير قرار گرفت و شروع به دفاع از روحانيت ميکرد و اگر چهرهاي همانند مرحوم مجلسي را ميديد که کتابش را دربار شاه زمان چاپ کرده و در نخستين صفحه آن نوشته شده که اين کتاب به دستور شاه شاهان سلطان سلاطين چاپ شده است باز احساسات مذهبي او گل ميکرد و اين علما را علماي دربار و در خدمت زر و زيور ميخواند. مرحوم شريعتي يک جمعبندي نهايي و کلي درباره روحانيت ندارد. ديدگاههاي مختلف شريعتي درباره روحانيت به دليل احساسات و اظهارنظرهاي متناقض او به اقتضاي روحياتش بوده است. در زمان شريعتي، علما فقط در مساجد، محراب، منزل و محل درسشان حضور داشتند. در آن زمان فضاي اختناق به حدي شديد بود که بيشتر علما به خودشان اجازه نميدادند يا به نوعي زمينه را مساعد نميديدند که وارد مسائل سياسي و حکومتي شوند مگر امام راحل (ره) و برخي از مبارزيني که از روحانيون شکنجه شده آن زمان بودند. به نقل از گفتههاي آيتالله استادي آن زمان در جلوي مدرسه فيضيه يک دکه روزنامهفروشي قرار داشت که وقتي از جلوي آن رد ميشديم، جرأت نداشتيم سرمان را برگردانيم که به دکه نگاه کنيم، چون اگر به آن نگاه ميکرديم در مدرسه فيضيه ميگفتند که اين طلبه به دکه روزنامه نگاه کرده و سياسي شده است و به نوعي دولت و حکومت ما را مورد اذيت و شکنجه قرار ميدادند. از اين رو قضاوت شريعتي در آن زمان که روحانيت، حوزهها و علما اکثرأ از سياست و مسائل سياسي و اجتماعي فاصله گرفته بودند، درست است اما علتيابي او درباره اين موضوع بايد نقادي شود. مرحوم شريعتي به اين موضوع توجه نکرده يا به نوعي غفلت کرده است. بنابراين قضاوت شريعتي درباره عدم حضور روحانيت در انقلاب نيز را اشتباه است. برخورد بهشتي، مطهري و آيت الله مصباح با شريعتي: در آن زمان، نحوه برخورد با مرحوم شريعتي مختلف بود. برخي همچون شهيد بهشتي معتقد بود که او يک روشنفکر مذهبي و ديني است و ميتواند به خوبي در خدمت اسلام باشد. از اعتقادات شهيد بهشتي (ره) اين بود که اگر بتوانيم مرحوم شريعتي را هدايت کنيم و افکارش را درست کنيم و قضاوتهاي افراطي، احساسي و هيجانياش را تعديل کنيم، او ميتواند نيروي خوبي در خدمت انقلاب، حوزه، روحانيت، اسلام و نهضت اسلامي باشد. شهيد بهشتي معتقد بود که ميتوان با شريعتي کنار آمد، اما شخصيتهايي همانند آيتالله مصباح اين عقيده را قبول نداشتند، شهيد مطهري در حسينيه ارشاد با مرحوم شريعتي همکاري ميکرد اما او انتقادات جدي نسبت به شريعتي داشت و کتاب آن نيز به چاپ رسيده است. برخي از بزرگان در برخورد با شريعتي داراي سليقههاي متفاوت بودند .نحوه برخورد برخي از بزرگان از جمله نظرات حضرات آيات شهيد بهشتي، مرحوم مشکيني و مهدوي کني و مقام معظم رهبري در خصوص شريعتي هر کدام در جاي خودش مؤثر بوده است. اما وقتي ديدگاههاي مقام معظم رهبري را درباره شريعتي با ساير بزرگان مورد مقايسه قرار ميدهيم، ميبينيم که ايشان در اين خصوص متعادل برخورد کردند و با هر 2 نگاه افراطي و تفريطي مرحوم شريعتي مقابله کردند. مقام معظم رهبري اشکالات خوبي از مرحوم شريعتي ميگرفتند و در عين حال ايشان ارزش کار او را هم تقدير ميکردند که در زمان خودش نيرويي بوده که جوانان را به صحنه ميآورده و عرق مذهبي و عشق ديني را در آنها تشديد ميکرده و از هيجانات و احساسات نسل جوان در راه نهضت استفاده ميکرده است. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید