انسان مخلوق خداست و لازم است فقط عبد مولاي خويش يعني خداي متعال باشد و از همه قيد و بندهاي ديگر آزاد باشد از اينرو در قرآن وظيفه پيامبران الهي براي آزادي انسان معرفي ميکند: Pالَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي کَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَO[1]؛ «(همان) کسانى که از فرستادهى (خدا)، پيامبر درسنخوانده، پيروى مىکنند؛ آن (پيامبرى) که (صفات) او را نزدشان در تورات و انجيل نوشته مىيابند؛ در حالى که آنان را به [کار] پسنديده فرمان مىدهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع مىکند و برايشان [خوارکىهاى] پاکيزه را حلال مىشمرد و پليدىها را بر آنان حرام مىکند و تکليف سنگينشان و غلهايى را که بر آنان بوده، از (دوش) آنها برمىدارد؛ و کسانى که به او ايمان آوردند و گرامىاش داشتند (و دشمنانش را از او بازداشتند) و يارىاش کردند و از نورى که با او فرود آمده پيروى نمودند، تنها آنان رستگارند». پيامبر9 اسلام غُل و زنجيرهاى[2] مردم را مىشکند. آرى؛ پيامبر اسلام9 زنجير جهل و نادانى را با دعوت به علم و دانش؛ زنجير بتپرستى و خرافات را با فراخواندن به توحيد و زنجير تبعيضها و زندگانى طبقاتى را از طريق دعوت به برادرى اسلامى و مساوات در برابر قانون، شکست.[3] در احاديث اهل بيت: نيز بر آزادي انسان تأکيد شده است از امام علي7 حکايت شده که فرمودند: «لاتکن عبد غيرک وقد جعلک الله حراً»؛[4] «برده ديگران مباش که خدا تو را آزاد قرار داده است». قاعده «الناس مسلطون علي انفسهم واموالهم»[5] که مضمون روايات است نيز بر آزادي انسان دلالت دارد چون هر کس مالک و مسلط بر خويش است و ديگران بر او مسلط نيستند مگر آنکه دليلي بر خلاف آن بيابيم تا کسي برده شود و ديگران بر او و اموالش مسلط گردند. البته فطرت انسان نيز با بردهداري ناسازگار است چون انسان را از مرتبه انسانيت پايين ميآورد. و عقل آن را نميپذيرد. چون مانع تکامل انسان و شکوفايي استعداد اوست. نتيجه بر اساس دلايل نقلي (قرآن و حديث) و دلايل عقلي و فطري، اصل اولي در اسلام آزادي انسان از بردگي و بندگي غير خداست. و از آنجا که دلايل فطري و عقلي وجود دارد پس دلايل نقلي (قرآن و حديث) ارشاد و مؤيد است. [1]. اعراف/157. [2]. «اصْر» در اصل به معناى نگه دارى و حبس کردن است و به هر چيز سنگينى که انسان را از فعاليت بازمىدارد گفته مىشود؛ و «اغلال» جمع غل و به معناى زنجير است. [3]. تفسير نمونه، ج 6، ذيل آيه. [4]. بحارالانوار، ج 74، ص 215. [5]. بحارالانوار، ج 2، ص 272. باتشکر از حسن اعتماد شما
نظر خودتان را ارسال کنید