باسلام خدمت شما پرسشگر محترم خدا در آيه 48 سوره نساء گفته است هر گناهي رو براي هرکس که بخواد مي بخشه غير از شرک. مي خواستم بدونم چرا خدا آن قدر نسبت به شرک حساسه؟ من وقتي که فکر مي کنم گناهان زيادي رو مي بينم که جامعه رو به فساد و تباهي مي کشونه، اما رابطه اي بين شرک و فساد و تباهي احساس نمي کنم. مسيحيان زيادي هستند که به تثليث اعتقاد دارد و يا هندوهاي زيادي هستند که بت پرست هستند. اما زندگي کاملا پاک و انسانيي دارند و هيچ حق الناسي به گردنشان نيست و در زمين فساد و تباهي هم نمي کنند اينها به صرف اينکه مشرک هستند به جهنم مي روند و مسلمانان فراواني که صرفا به توحيد اعتقاد دارند و انواع و اقسام گناهان را انجام ميدهند امکان دارد بخشيده شوند و به بهشت بروند. آيا حساسيت بالاي خداوند در مورد شرک نشانه اي از خودخواهي او نيست؟ براي پاسخ به پرسش شما به اين کلام لقمان حکيم در قرآن مجيد اشاره مي کنيم: وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ: (1) به خاطر بياور هنگامي را که لقمان به فرزندش، در حالي که او را موعظه ميکرد، گفت: پسرم هيچ چيز را شريک خدا قرار مده که شرک ظلم عظيمي است. يا در آيه اي ديگر مي خوانيم که إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَکَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَالِکَ لِمَن يَشَاءُ وَ مَن يُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْترََي إِثْمًا عَظِيمًا:(2) خداوند (هرگز) شرک را نميبخشد! و پايينتر از آن را براي هر کس (بخواهد و شايسته بداند) ميبخشد. و آن کسي که براي خدا، شريکي قرار دهد، گناه بزرگي مرتکب شده است. اساسيترين مساله عقيدتي که لقمان حکيم به سراغش رفت مساله توحيد است، توحيد در تمام زمينه ها و ابعاد، زيرا هر حرکت تخريبي و ضد الهي از شرک سرچشمه ميگيرد، از دنيا پرستي، مقام پرستي، هوا پرستي، و مانند آن که هر کدام شاخهاي از شرک محسوب ميشود.همان گونه که اساس تمام حرکت هاي صحيح و سازنده، توحيد است، تنها دل به خدا بستن و سر بر فرمان او نهادن و از غير او بريدن و همه بتها را در آستان کبريايي او در هم شکستن! قابل توجه اين که لقمان حکيم، دليل بر نفي شرک را اين ذکر ميکند که شرک ظلم عظيم است، آن هم با تعبيري که از چند جهت، تاکيد در بر دارد. و چه ظلمي از اين بالاتر که هم در مورد خدا انجام گرفته که موجود بي ارزشي را همتاي او قرار دهند، و هم در باره خلق خدا که آنها را به گمراهي بکشانند و با اعمال جنايت بار خود آنها را مورد ستم قرار دهند، و هم در باره خويشتن که از اوج عزت عبوديت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غير او ساقط کنند. لذا کفر و شرک به خدا که انکار حقايق عالم را به دنبال دارد و موجب انکار همه حقائق هستي و خالق و تمام خلائق است و موجب محروميت هاي مختلف و هميشگي براي آدمي مي گردد که از جمله آنها محروم شدن از بهشت و ورود به جهنم خواهد بود. از يک طرف هم توجه داشته باشيد گناهان ديگر در جاي خويش موجبات عذاب الهي را فراهم مي کند، ولي از جهت شدت و حساسيت موضوع به اين حد نيست يعني اين گناهان وجود خدا که اصل و اساسي و ريشه است را زير سوال نمي برد به همين دليل خداوند بايد حساسيت ويژه اي را قائل گردد. توجه داشته باشيد که عفو الهي شامل افرادي ميشود که شايستگي آن را دارند. عفو الهي مشروط به مشيت و خواست او است و به اين ترتيب يک مسئله عمومي و بدون قيد و شرط نيست، و مشيت و اراده او تنها در مورد افرادي است که شايستگي خود را عملا به نوعي اثبات کرده اند، و از اينجا روشن ميشود که چرا شرک قابل عفو نيست، زيرا مشرک ارتباط خود را از خداوند به کلي بريده است و مرتکب کاري شده که بر خلاف تمام اساس اديان و نواميس آفرينش است. از طرف ديگر در بحث تثليث هم همان کفر و شرک به خدا است و خدا آنها را هم نخواهد بخشيد و شما از کجا مي دانيد و مي گوئيد که آنها انسان هاي پاکي هستند اصلا ملاک پاکي پيش شما چيست و از کجا مي گوئيد اينها حق الناسي به گردن ندارند و اين مساله شما چه ربطي به حق الناس دارد و شما از کجا مي گوئيد که همه انسان هايي که خدا را قبول دارند وارد بهشت مي شوند بله در صورت توبه انسان بخشيده مي شود، حتي مشرک و کافر بشرطي که اين توبه به وقت آخر مرگش گذاشته نشود و اين که خداوند مي خواهد جلوي خودخواهي انسان را بگيرد تا هميشه در برابر آستان قدس ربوي سر به سجده واقعي و هميشگي بگذارد: وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً: (3) براي کساني که کارهاي بد را انجام ميدهند، و هنگامي که مرگ يکي از آنها فرا ميرسد ميگويد: «الان توبه کردم!» توبه نيست و نه براي کساني که در حال کفر از دنيا ميروند اينها کساني هستند که عذاب دردناکي برايشان فراهم کرده ايم. خلاصه آن که: 1. خيلي از مسيحيان نسبت به حقيقت و دين حق جاهل اند و فکر مي کنند همين راهي که مي روند حق است از اين رو به آن هم پايبندند. 2. چه کسي گفته جامعه مسيحيت سالم تر از جامعه اسلام است. اگر نگاهي کوتاه به کشور هاي مسيحي نشين از جمله امريکا داشته باشيد مي بيينيد که فقر و فحشا، مشکلات اقتصادي،جرم و جنايت و..در آن غوغا مي کند. 3. شرک دو قسم است شرک جلي و آشکار، شرک خفي و پنهان ، تمام گناهان ريشه در شرک دارد چون تبعيت از شيطان است. پي نوشت: 1. لقمان (31) آيه13. 2. نساء( 3) آيه 48. 3. مکارم شيرازي ناصر، ناشر دار الکتب الإسلامية، چاپ تهران، سال 1374 ش، نوبت اول، ج17، ص 38.
نظر خودتان را ارسال کنید