سلام وقت بخير اين آيه را بيان کننده فلسفه غيبت امام زمان (ع) شمرده اند بدين معنا که امام زمان عذاب خدا براي کافران مستکبر و ظالم است و خدا اين عذاب را به تاخير مي اندازد تا تمام مؤمناني که در صلب کافران هستند، از صلب آنان خارج شوند و ديگر مؤمني در صلب کافران نباشد و به بيان حضرت نوح : رَبِّ لا تَذَرْ عَلَي الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرينَ دَيَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً (1) پروردگارا! هيچ يک از کافران را بر روي زمين باقي مگذار! چرا که اگر آنها را باقي بگذاري ، بندگانت را گمراه مي کنند و جز نسلي فاجر و کافر به وجود نمي آورند! آن گاه امام زمان(ع) ظهور کرده و اين کافران ظالم و سد کننده راه خدا را عذاب مي کند و از بين مي برد و زمينه رشد انسان ها را فراهم مي سازد. کامل آيه به شرح زير است. وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصيبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً (2) و هر گاه مردان و زنان با ايماني در اين ميان بدون آگاهي شما، زير دست و پا، از بين نميرفتند که از اين راه عيب و عاري ناآگاهانه به شما مي رسيد، (خداوند هرگز مانع اين جنگ نمي شد)! هدف اين بود که خدا هر کس را ميخواهد در رحمت خود وارد کند و اگر مؤمنان و کفّار (در مکه) از هم جدا مي شدند، کافران را عذاب دردناکي مي کرديم! آيه فوق ناظر به صلح حديبيه است که پيامبر و يارانش براي زيارت خانه خدا به سوي مکه حرکت کردند و قريش هم که دشمن ترين گروه با مسلمانان بودند ، با همه همپيمانان راه را بر آنان سد کردند و بهانه جويي براي جنگ کردند ، پيامبر هم که با بهانه جويي هاي قريش براي جنگ مواجه شد ، با يارانش بر جنگ و مقاومت تا مرگ پيمان بست ( بيعت شجره و رضوان) و دو گروه بر جمگ مصمم شدند ولي خدا مسلمانمان را که به محدوده مکه وارد شده و اين خود پيروزي بزرگي بود، را از جنگ با مشرکان و آنان را از جنگ با مسلمانان منصرف کرد: وَ هُوَ الَّذي کَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَيْدِيَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَيْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً (3) او کسي است که دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنها پيروز ساخت و خداوند به آنچه انجام مي دهيد بيناست. بعد خدا در آيه بالا فلسفه اين اراده اش را بيان مي فرمايد که اگر شما دو طرف را از جنگ منصرف کردم بدان جهت بود که مؤمنان زيادي در مکه و در بين مشرکان ناشناخته بودند و اگر جنگ مي شد ، احتمال مي رفت آنان در جنگ به دست مسلمانان کشته شوند و مسلمانان ناآگاهانه به برادر کشي مبتلا گردند : وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصيبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ (4) و هر گاه مردان و زنان با ايماني در اين ميان بدون آگاهي شما، زير دست و پا، از بين نميرفتند که از اين راه عيب و عاري ناآگاهانه به شما مي رسيد، (خداوند هرگز مانع اين جنگ نمي شد)! هدف اين بود که خدا هر کس را مي خواهد در رحمت خود وارد کند. خداوند مي خواست اين مؤمنان ناشناخته در بين کافران و يا مؤمنان در صلب کافران ، به رحمت او نايل گردند. (5) بعد ادامه مي دهد: لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً و اگر مؤمنان و کفّار (در مکه) از هم جدا بودند ، کافران را عذاب دردناکي مي کرديم! اگر مؤمنان ناشناخته در مکه نبودند يا اگر مؤمنان متولد نشده در صلب کافران نبودند ، و کافران از مؤمنان جدا بودند و ضربه خوردن مسلمانان منتفي بود، ما کافران را به عذاب خود يا به دست انتقام شما مي کوبيديم و خوار و ذليل مي کرديم. بنا براين اگر در روز فتح حديبيه خدا اراده کرد که بين مسلمانان و کافران جنگ در نگيرد با اين که هر دو گروه عازم به جنگ شده بودند، اين بود که مؤمناني که در صلب کافران بودند، از آنها متولد شوند و بنا بر روايات اين آيه دلالت دارد که ظهور امام زمان هم به تأخير مي افتد تا تمام مؤمناني که در صلب کافران هستند ، متولد شوند و وقتي ديگر مؤمني در صلب کافري نماند ، خدا به امام زمان اجازه ظهور و ريشه کني کافران را مي دهد. (6) پي نوشت ها: 1. نوح (71) آيه 26-27. 2. فتح (48) آيه 25. 3. همان ، آيه 24. 4. همان ، آيه 25. 5. طيب سيد عبد الحسين ، اطيب البيان ، دوم ، تهران ، انتشارات اسلام ف 1378 ش ، ج12 ، ص 215. 6. بحراني ، البرهان ، اول ، تهران ، بنياد بعثت ، 1416 ق ، ج5 ، ص 90.
نظر خودتان را ارسال کنید