نکته يکم: عدل الهي هرگز به معناي اين نيست که خداوند مي بايست همه انسانها را در شرايط مساوي قرار دهد و به همه توانايي هاي يکسان دهد، بلکه يه اين معناست که از هر کسي به اندازه توانايي هاي او بازخواست کند و شرايط و زمان و مکان و نوع توانايي آنها را در هنگام سنجش اعمال و داوري در اعمال آنها لحاظ کند و از هر کسي به اندازه توانايي هاي او تکليف بخواهد؛ قرآن نيز به اين اصل اشاره کرده و مي فرمايد : لَا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا؛ هيچ کس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست! (1) پس اگر خداوند حکيم شخصي را غني و شخص ديگر را فقير قرار دهد هيچ مانعي ندارد. البته در صورتي که تکليف اين دو در هنگام باز خواست يکي نباشد. نکته دوم: مي توان گفت اين فقر مي تواند امتحاني از جانب خداوند متعال باشد و اينکه او در آن شرايط چگونه عمل مي کند، آيا گناهي مرتکب مي شود يا خير؛ کما اينکه همين فقر مي تواند جلوه اي از رحمت الهي باشد چرا که خداوند ظرفقيت انسان ها را خوب مي داند و چه بسا غني شدن آدمي سبب طغيان او گرديده و او را نسبت به پروردگار عاصي وطغيان گر کند و به گناه و معصبت بکشاند؛ در اين صورت هم اين فقر با عدالت الهي منافاتي ندارد. نکته سوم: ريشه بسياري از فقرها اعمال انسانها و گناهان آنها است چراکه در رواياتي که از معصومين(عليهم السلام) وارد شده است به اين موضوع اشاره شده است و بيان کرده اند بعضي از گناهان روزي آدمي را کم مي کند و باعث فقر مي شود؛ از طرفي در بعضي از موارد ديده شده آدمي بر اثر ندانم کاري و اشتباه خود فقير مي شود، لذا در اين دو مورد هم اين فقر اصلا با عدالت الهي منافات ندارد، چرا که مسبب آنها خود انسان است.
نظر خودتان را ارسال کنید