عاشورا و حادثه کربلا از چند جنبه قابل ارزيابي و تحليل است که هر کدام مي تواند حکم خاص داشته باشد. در ابتدا با دو چهره از عاشورا رو به رو هستيم: اوّل: زيبايىها زيبايىها يعنى عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه(عليهم السلام) و ياران ايشان در ابعاد مختلف آفريده، عالىترين جلوههاى کمال انسانى را با عمل خويش ترسيم نموده و بزرگ ترين درس را به بشر آموخته اند. اين بُعد از حادثه عاشورا بسيار غرورانگيز و افتخارآفرين است. به راستى بايد به خود باليد که در چنين مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد يافتهايم و با آن مىميريم و حاضريم همة هستى خود را در راه مکتب نثار کنيم. شهادت براي شهيد يک موفقيت، بلکه بزرگ ترين موفقيت است. امام حسين(عليهم السلام) فرمود : «جدم پيامبر به من فرمود : نزد خدا مرتبهاي داري که جز با شهادت به آن نائل نميگردي.» شهادت حضرت، عالي ترين حد کمال به حساب مي آيد. بر اين اساس شهادت براي شهيد يک پيروزي به شمار ميآيد و جشن و شادماني مي طلبد. سيد بن طاووس مي گويد : اگر دستور عزاداري به ما نرسيده بود، ايام شهادت امامان را جشن مي گرفتم. علي(عليهم السلام) آن گاه که مي بيند مرگ به صورت شهادت نصيبش شد، از خوشحالي در پوست خود نميگنجد.(1) حضرت بعد از ضربت خوردن مي فرمايد: «والله ما فجأني من الموت وارد کرهتُه و لا طالع أنکرتُه و ما کنتُ إلا کقارب ورد و طالب وَجَدَ و ما عند الله خير للابرار؛(2) به خدا سوگند! هيچ امر خلاف انتظاري براي من رخ نداده؛ آن چه پيش آمده، همان است که در آرزوي نيل به آن بودم. مانند کسي هستم که در جستجوي آب در صحرايي مي گردد و ناگهان چاه آبي يا چشمه اي پيدا مي شود. مَثَل جوينده اي هستم که به مطلوب خود رسيده است.» آري بر اساس اين رويکرد، شهادت اولياي الهي جشن و شادي دارد؛ جشن و شادي براي رسيدن به عالي ترين مرتبه کمال و لقاي محبوب از طريق شهادت. دوم: چهره غمبار چهره ديگر عاشورا جنبه تراژديک، غمبار و اسفبار آن است. تأسف از اين که چرا امت، حق امام(عليهم السلام) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترين برخورد را نسبت به محبوبترين خلق خدا و شريفترين انسانها روا داشتند. ظلمى که بر امام(عليهم السلام) و اهل بيت و ياران ايشان تحميل شد، دل هر انسان نيکوسيرتى را به درد مىآورد و روح آدمى را سخت مىآزارد و جشن و شادي در اينجا معنا ندارد. چگونه مي توان در مواجهه با اين چهره از عاشورا متاثر نشد؟! امام حسين( ع ) به واسطه شخصيت عاليقدر و شهادت قهرمانانهاش مالک قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. کيست که بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانکاه، در ميان صدها مأمور دشمن حضرت ابي الفضل العباس(عليهم السلام) خود را به شريعه رساند و چون در رودى عظيم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولى همين که به ياد تشنگى حضرت ابي عبداللَّه(عليهم السلام) و فرزندانشان افتاد، به خود اجازه نوشيدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، اين مردانگى و شرافت، او را به ريختن اشک وادار نسازد؟! در حال گريه و رقت و هيجان، انسان بيش از هر حالت ديگر خود را به محبوبي که براي او ميگريد نزديک ميبيند، و در حقيقت در آن حال است که خود را با او يکسان ميبيند. خنده و شادي بيشتر جنبه شخصي و در خود فرو رفتن دارد اما گريه بيشتر از خود بيرون آمدن و خويش را فراموش کردن و با محبوب يکي شدن است. به تعبير شهيد مطهري «گريه بر شهيد، شرکت در حماسه او و هماهنگي با روح وي و موافقت با نشاط و حرکت او است».(3) از طرف ديگر نيز شهادت شهيد براي کساني که او را از دست داده و از فيض وجود او محروم مانده اند، تأثر انگيز است، در حالي که انسان ها مي توانستند از برکت وجود وي، در همان عصر و در دوران آينده بهره مند گردند. در واقع اين گريه بر خود ما است و نه بر شهيدي چون امام حسين که با شهادت به مقام قرب الهي نائل شد. همچنين تأثر و تأسف براي مردماني که قدر عظمت وجود او را ندانستند و او را به شهادت رسانده و از فيض وجود حضرت بي بهره ماندند. بنابراين عمل مسيحيان قابل توجيه نخواهد بود؛ زيرا ما بر شخص امام که با شهادت به بالاترين مرتبه نائل شد، نميگرييم. علاوه بر اين که عمل مسيحيان(گريه و شادي)مي تواند برخاسته از تفکر نادرستي باشد که خون مسيح را فديه اي براي کفاره گناهان خود مي دانند که با کشته شدن مسيح، پاک گشتن فرزندان آدم از گناه تضمين شد. عزاداري و سوگواري براي سالار شهيدان از جهات ديگر نيز قابل توجه وشايسته است که به شرح آنها مي پردازيم: أ) تولي و تبري : تولي به معناي دوست داشتن دوستان خدا و تبري به معناي بيزاري جستن از دشمنان خدا است. در تولي دوستي پيامبر و خاندانش و در تبري دشمني با دشمنان پيامبر و خاندانش قرار دارد. عزاداري، نيز لعن و نفرين بر قاتلان، اداي تکليف تولي و تبري است که از فروع دين و تکاليف شيعه است. اشک ريختن نوعي بيعت و امضا کردن پيمان و قرارداد دوستي با سيد الشّهدا، نيز ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. هم چنين نشانه پيوند قلبي با اهل بيت و سيدالشّهدا(عليهم السلام) است. اشک، دل را سيراب ميکند، عطش روح را برطرف ميسازد، و نتيجه محبتي است که نسبت به اهل بيت حاصل ميشود. نيز نشانه همدلي و هماهنگي روحي با ائمه اطهار است. قلبي که مهر حسين(عليهم السلام) داشته باشد، بي شک به ياد مظلوميت و شهادت او ميگريد. در آموزههاي اسلامي دوستي خاندان پيامبر(ص) جايگاه ويژهاي دارد، تا جايي که قرآن آن را مزد رسالت معرفي کرده است «قل لا أسئلکم عليه اجراً الاً المودة في القربي»(4) در روايات نبوي نيز به دوستي پيامبر و اهل بيتش بسيار سفارش شده است،از جمله در منابع اهل سنت(ص) روايت شده است که پيامبر فرمود: «مسلمان ميبايست رسول اسلام را از همه مردم و حتي از خود و پدر و مادرش، بيشتر دوست داشته باشد «لا يؤمن أحدکم حتي أکون أحبّ إليه مِن وُلده و والده و الناس اجمعين».(5) نيز فرمود: «فرد مسلمان ميبايست به عترت علاقه داشته باشد،به گونهاي که آنان را از همه عزيزانش بيشتر دوست داشته باشد «لا يؤمن عبد حتي أکون أحبّ إليه مِن نفسه و تکون عترتي إليه أعَزّ مِن عترته و يکون أهلي أحبّ إليه مِن أهله و تکون ذاتي أحبّ إليه مِن ذاته».(6) حال که بايد مسلمان دوستدار پيامبر و خاندان مطهرش باشد، دوستي ميبايست صادقانه باشد و دوستي صادقانه شرايطي دارد. نيز دوستدار پيامبر و آلش ميبايست نسبت به دشمنان آن خاندان تبري و بيزاري بجويد. در روايات متعددي به اين امر سفارش شده است. ابن عباس از رسول خدا روايت ميکند: «هر که بخواهد که خداوند همة خيرها را برايش گرد آورد، ميبايست پس از من به علي(عليهم السلام) بپيوندد و دوستانش را دوست دارد و دشمنان او را دشمني بدارد».(7) امام صادق فرمود: «آن کس که دوست دارد بين او و خداوند حجاب نباشد، به صورتي که او به خداوند و خدا به او نظر کند، بايد آل محمد را دوست داشته باشد و دشمنان آنها را دشمن بدارد».(8) بر اين اساس عزاداري نوعي تولي و تبري است که در آموزههاي ديني سخت مورد توجه قرار گرفته است. همدلي و همدردي با دوستان، در زمان سوگ و اظهار سرور در شادى آنان است(9) در روايات، بر برپايى جشن و سرور در ايام شادي اهلبيت(عليهم السلام) و ابراز حزن و اندوه در اوقات سوگ آنان، تأکيد شده است. حضرت على(عليهم السلام) مىفرمايد: «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون اموالهم و انفسهم فينا،اولئک منّا و الينا؛(10) پيروان ما در شادى و حزن ما شريکند و دارايي و جان خويش را در راه ما بذل مي کنند.آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوي ما است». امام صادق(عليهم السلام) فرمود: «شيعتنا جزء منا خلقوا من فضل طينتنا يسوؤهم ما يسؤنا و يسرّهم ما يسرّنا؛(11) شيعيان ما پارهاى از وجود ما هستند واز زيادى گِل ما آفريده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال يا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند». بر اين اساس وظيفه عقلانى و شرعى، ايجاب مىکند که در ايام عزادارى اهلبيت(عليهم السلام)، محزون و غمگين بود و حزن خود را به «زبان حال» يعنى با اشک و زارى، مانند افراد غمزده اظهار نماييم. ب) رشد فردي، اجتماعي و فرهنگي از جمله حکمت و اثار بهشت عزاداري براي سرور شهيدان حسين بن علي و ياران مظلومش، اين است که وسيلهاي ميباشد براي رشد و شکوفايي، چرا که هر عزاداري پيش از آن که در غم و ماتم اهلبيت به سوگ بنشيند،ميبايست نسبت به مصيبت ديدگان شناخت داشته باشد. در مجالس عزاداري که در آنها زندگاني و اهداف آنان ياد ميشود. به عزادار شناخت ميدهد. شناخت در فرد تأثير ميگذارد و موجب ميشود به امام عشق بورزد و او را اسوه و الگوي خود قرار دهد. بر اين اساس عزاداري براي اهلبيت و به ويژه سيد شهيدان و يارانش در شکوفايي فرد تأثير ميگذارد و در او تغيير دروني ايجاد ميکند. تغيير دروني و تأثير گذاري مثبت، در اجتماع نمود پيدا ميکند و باعث رشد جامعه ميگردد. بنابراين ميتوان ادعا کرد: يکي از فوايد عزاداري، ساختن جامعه براساس الگوهاي ارائه شده از سوي امامان است. در عزاداري آرمانهاي با ارزش پيشوايان مظلوم بيان ميگردد و جانهاي تشنة حقيقت پذيراي آن ميشود، که قدم بسيار با ارزشي است در راه حفظ ارزشها و آرمانهاي اسلامي و فرهنگسازي. بدون ترديد همين امر نسل جديد را که در مجالس عزاداري شرکت ميکند و با فرهنگ اهل بيت آشنا ميگردد، از لحاظ فرهنگي، دگرگون ميکند. آنان با شرکت در مراسم(هم در بُعد شناختي و هم در بُعد عاطفي) به اهل بيت پيامبر وابسته ميگردند؛ بدين وسيله فرهنگ اهل بيت و مذهب شيعه با شناخت و عاطفه به نسل جديد منتقل ميگردد، که بهترين راه براي حيات فرهنگي مکتب اهل بيت به شمار ميآيد. پ) زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مکتب: زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مکتب قيام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربيت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ايثار است.گريه بر مصائب سالار شهيدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسيني است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پايمال نشدن خون شهيدان کربلا شد. در اثر رساندن پيام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(عليهم السلام) و حضرت زينب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست. برپايي مجالس عزا نيز ادامه دادن رسالت پيام رسانان عاشورا است. گريستن در سوگ شهداي کربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فکري و روحي با اين مکتب است. از اين رو ائمه(عليهم السلام) به گريستن بر مظلوميت شهداي کربلا تأکيد کرده اند. براي گريه بر مصيبتهاي امام حسين(عليهم السلام) ثوابها و فضيلتهاي فراوان ذکر کرده و فرمودهاند که چشم گريان بر کربلائيان، چشمه فيض خدا است.(14) فضيلتها و ثوابهاي زيادي که براي گريه بر امام حسين(عليهم السلام) در روايات ذکر شده، در صورتي است که گناه و فسق و آلودگي انسان در حدي نباشد که مانع رسيدن فيض الهي گردد. گريه در فرهنگ عاشورائيان سلاح هميشه برّاني است که فرياد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گريه فرياد مظلوميت. رسالت اشک پاسداري از خون شهيد است. به تعبير حضرت امام خميني(ره) «گريه کردن در عزاي امام حسين، زنده نگه داشتن نهضت است. گريه بر مظلوم، فرياد مقابل ظالم است».(15) پي نوشتها: 1. شهيد مرتضي مطهري، شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 117- 118. 2.نهج البلاغه، نامه 23. 3. مرتضي مطهري، شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 124. 4. شورى(42) آيه 23. 5. کنزالعمال، متقي هند، 1، ص 37. 6. شيخ صدوق، عللالشرايع،ج1، ص 140. 7. بحار،ج27، ص 55. 8. حميري، قرب الاسناد، ص 351. 9. المحبة فى الکتاب والسنه، ص 169 - 170 و 181 - 182. 10. بحارالانوار، ج 44، ص 287. 11. همان،ج65، ص 24. 12. سفينةالبحار،ج3،ص497 ماده عشر. 13. امالي صدوق، ص 112،مجلس27،حديث5. 14. بحارالأنوار، ج 44، ص 286. 15. صحيفه نور، ج 8، ص 70.
نظر خودتان را ارسال کنید