سوال: آيا امام حسن(عليهم السلام) و امام حسين(عليهم السلام) در جنگ عليه ايران شرکت داشته اند؟ جواب: از منابع معتبر استفاده ميشود که امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) در فتح ايران شرکت نکردهاند. بنابر نقل، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، حسن و حسين(عليهم السلام) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شرکت نداشتند...(1) بيش تر مطالبي که مورخان در باره جنگهاي صدر اسلام نوشتهاند، از تاريخ طبري ميباشد، که پذيرش هر کدام نياز به بررسي دقيق دارد. طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل ميکند که برخي دروغگو و غير موثق بودهاند، از جمله سيف بن عمر که خيلي از مطالب مربوط به جنگهاي ايران و عربها و مطالبي را که از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي(از مورخان) معتبر ميگويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهرههاي ضعيف هم روايت کرده است. او روايات سيف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، نقل ميکند.( 2)بر اين اساس اگر در برخي از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) در جنگ ايران و مسلمانان آمده است، واقعيت ندارد. پينوشتها: 1. احمد زماني، حقايق پنهان، ص 117. دفتر تبليغات،1378، چاپ دوم. 2. رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، ص 124. سوال: علت اساسي حمله اعراب به ايران چه بوده است؟ جواب: مي توان انگيزه هاي اعتقادي، اقتصادي و سياسي را براي تهاجم عرب ها به خارج جزيرة العرب برشمرد. الف) اهداف اعتقادي: بي ترديد شرکت گروهي از مهاجمان(يا مهاجران) اوليه در فتوحات، بر پايه ايمان و شور مذهبي و با قصد جهاد و نشر اسلام بوده است. حضور تعداد زيادي از اصحاب پيامبر در اين جنگ ها با اين هدف بوده است. برخي از جنگاوران، به صورت داوطلبانه و با زبان روزه مي جنگيدند.(3) آنان کشتن و کشته شدن را يکسان مي دانستند. مغيره در ملاقات با رستم، مسئله دعوت به اسلام را مطرح کرد، نه مسائل اقتصادي را.(4) عرب ها با اين فتوحات، و عرضه اسلام به مردم، خدمت بزرگي به سرزمين هاي فتح شده، کردند. ب) اهداف اقتصادي: سختي معيشت عرب ها در عربستان مي توانست زمينه ساز اين حمله ها باشد. براي عده اي کسب غنيمت، انگيزه اصلي بود. عمر براي تشويق مسلمانان به پيوستن به جبهه نبرد، هواي غنائم خسروان را در دل هاي شان افکند.(5) همچنين گفت: حجاز جاي ماندن شما نيست. مگر آن که آذوقه از جاي ديگر بجوييد که مردم حجاز جز به اين وسيله نيرو نگيرند.(6) براي فراخواندن اعراب مسلمان به جنگ، اين شعار تکرار مي شد: دست يافتن به يکي از دو نيکي: شهادت و فيض آخرت يا بهره اين جهاني.(7) وعده پيامبر(ص) به امت خويش در جنگ خندق مبني بر تملک خزائن و گنج هاي کسري ها و قيصرها(8) در تشويق مسلمانان در اين نبردها تأثيرگذار بود. روح اصلي حاکم بر فتوحات، بيش تر ديني مي نمود تا دنيايي. ج) اهداف سياسي: دستگاه خلافت علاوه بر بهره برداري هاي اقتصادي، در فکر بهره برداري هاي سياسي نيز بود. وحدت داخلي که پس از رحلت پيامبر(ص) در دو واقعه سقيفه و ارتداد، خدشه دار شده بود، با اين جنگ ها احيا مي شد. از هدر رفتن قوا در جنگ با اهل رده ممانعت مي شد. نيز در زمان عثمان که تعداد ناراضيان رو به فزوني گذاشته بود، با ترتيب دادن اين جنگ ها اذهان عمومي متوجه مسئله اي خارجي معطوف مي گرديد؛ خصوصا که اطلاعات واصله، حکايت از ضعف و فساد در ايران و روم داشت. دکتر حسن ابراهيم حسن مي نگارد: محققاً، اگر توجه عرب ها به جنگ هاي خارجي معطوف نمي شد، ستيزه جويي آن ها مايه اختلافات و فتنه هاي داخلي مي شد، و اساس دولت اسلامي را که هنوز کاملاً استقرار نيافته بود، واژگون مي کرد.(9) زمانيکه اعتراض ها به عثمان به اوج رسيد، مشاوران و کارگزاران خود را خواست و براي مقابله با اين نارضايتي ها و اين خواسته هاي مردم که ميگفتند: بايد عثمان عمال خود را عوض کند و افراد بهتري را به جاي آنان قرار دهد، با آنان به مشورت پرداخت و نظر آنان را جويا شد. عبدالله بن عامر گفت: به آنان دستور جهاد بده تا بدين طريق مشغول بوده، کاري به کار تو نداشته باشند. آنان را در جنگهاي زياد شرکت بده تا در برابرت رام شوند و همه به خود پرداخته و انديشهاي جز زخم پشت اسب هاي شان و شپش پوستينهاي خود نداشته باشند. بعد از آن، عثمان بر معترضين سخت گرفت و دستور اعزام آنان به سپاه را داد.(10) فرماندهي اين جنگ ها نيز اکثراً بر عهده کساني بود که وجودشان در مدينه مي توانست باعث ناآرامي شود. عمر فرماندهي سپاه مسلمانان در جنگ با ايران را به اميرالمؤمنين(عليهم السلام) پيشنهاد مي کند، اما حضرت از قبول آن سرباز مي زند.(11) بنا براين نمي توان به طور مطلق گفت که اين جنگ ها کاملا مورد تأييد امامان(ع ) بوده است. همچنين نمي توان گفت که آنان به طور کامل مخالف اين جنگ ها بوده اند. اصل اين جنگ ها براي از بين بردن موانع تبليغ حق،مورد تأييد بوده، ولي شيوه ناصحيح برخورد ها و جنگ هايي که هدفش کشور گشايي بوده، مورد تأييد آنان نمي باشد. پي نوشت ها: 1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207. 2. تاريخ ايران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص 157.انتشارات اميرکبير. 3. فتوح البلدان، بلاذري،ج2،ص 464، تحقيق : نشر و إلحاق وفهرسة : الدکتور صلاح الدين المنجد،سال چاپ : 1957 م، ناشر : مکتبة النهضة مصر، قاهرة. 4. تاريخ الطبري، الطبري،ج3، ص 38،ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان. 5. فتوحالبلدان أحمد بن يحيى بلاذرى، ترجمه محمد توکل،متن، ص361،تهران، نشر نقره، چ اول، 1337ش. 6. تاريخطبري، ترجمه ابو القاسم پاينده،ج4،ص1588، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش؛ مروجالذهب مسعودي، ابو القاسم پاينده،ج1،ص664، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 374. 7. اخبارالطوال ابو حنيفه احمد بن داود دينورى،ترجمه محمود مهدوى دامغانى ، ص146، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش. 8. المغازى،ترجمه محمود مهدوى دامغانى،ص:345،تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش. 9. تاريخ سياسي اسلام، حسن ابراهيم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص242، نشر جاويدان، تهران. 10. تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن(عليهم السلام)، سيد جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد سپهرى، ص 155 - 166، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1369. 11. تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ج2، ص319،نشر دليل ما، 1387. سوال: موضع گيري امام علي و ديگر امامان درباره جنگ اعراب با ايرانيان چه بوده است؟ جواب: همکاري امام در راستاي مصالح جهان اسلام بود، نه به معناي تأييد حکومت خلفا و تأييد مشروعيت جنگ. امام نه به طور مطلق، موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف. امام با بعضي از امور موافق و با بعضي از امور مخالف بود که مي توان از آن به عنوان سياست بي طرفانه ياد کرد. جنگ ها، هم آثار مفيد و سازنده داشت و هم آثار منفي و زيانبار. از آن جهت که برخي آثار مفيد را در پي داشت، مورد تأييد امام بود؛ اما از سوي ديگر به دليل اين که جنگ ها برخي از شرايط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخي پيامد هاي منفي را داشت، امام مخالف بود. در مورد حمله اعراب به ايران، امام علي(عليهم السلام) موضع محتاطانه ايي داشت. آن جا که اعراب به دفاع مشروع مي پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتي که عرب ها به ظلم رو مي آوردند، امام مخالف اين کار بود.
نظر خودتان را ارسال کنید