سلام وقت شما بخير ?. در ابتدا بايد دانست که آيه ?? مؤمنون با توضيح مراحل خلقت جسمي انسان آغاز ميشود: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ.[المؤمنون/??] آن گاه نطفه را علقه (به شکل خون بسته) کرديم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظير گوشت جويده شده) ساختيم، آن گاه مضغه را (تبديل به) استخوانها (ى نرم) نموديم، پس بر استخوانها (لباس) گوشت پوشانديم، سپس آن را (که جسمى نموکننده بود به واسطه دميدن روح حيوانى به صورت) خلقى ديگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ايجاد کرديم، پس آفرين بر خدا و پرخير و برکت است او که نيکوترين آفرينندگان است». همانطور که از ظاهر آيه روشن است، علت آن تبرک و تکريمي که از انسان ميشود، دميدن روح در انسان است و اين روح الهي است که او را متمايز ميکند و الاّ مراحل جسمي که در اول آيه گفته شده است در حيوانات هم مشترک است بر اساس گفتار مفسران، (ف) که در «فَتَبَارَکَ اللَّهُ» آمده است تفريع بر جمله اخير است «=ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» يعني همين خلقت ديگر است که باعث تحسين شده است و آنقدر با عظمت است که به صراحت نيامده بلکه با عنوان (آخر) و مبهم آمده است. حال سؤال اول آن است که افرادي که اين آيه را منطبق بر قانون جذب ميدانند آيا منظورشان قدرت روح و عظمتِ روح انسان است؟ که ظاهرا چنين نباشد؛ چون در آن صورت ميتوانستند صراحتا از روح نام ببرند و آيات ديگر هم که در مورد روح است استفاده کنند، ضمن آنکه در قرآن روح از امر پروردگار شمرده شده است و مباحث گستردهاي دارد. از سوي ديگر براي رشد و تعالي روحي، بايد از مسير مشخص شريعت بهره برد و تلاش و همت صاحب روح را هم ميطلبد و آيات و روايات فراواني که انسان را به مجاهده و تقوا و نيز تلاشهاي اجتماعي و سياسي و عمل صالح فرا ميخواند، با اين مطلب سازگار نيست که بگوييم با صرفِ تصور و خيال، انسان به دنبال خواستههاي خود باشد «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى.[نجم/??-??] و اينکه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست و [نتيجه] کوشش او به زودى ديده خواهد شد.» «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[عصر/?_?] که انسانها همه در زيانند. مگر آنها که ايمان آورده و اعمال شايسته کردند و يکديگر را به حق سفارش نمودند و به صبر توصيه کردند.» ?. اگر ادعا شود اين حالت خلاقيت ذهن و تأثيرگذاري ذهن بر جهان، حالت عموميت دارد، ميگوييم که اين ادعا با واقعيت خارجي سازگار نيست و در اين جهان که حاصل زندگي انسانها به صورت ملموس و تجربه شده وجود دارد افراد به بسياري از خواستهها نميرسند و خواستههاي آنها هم در تضاد است و امکان تحقق خواستههاي متضاد و متزاحم وجود ندارد، و اگر منظور آن است که انسانهاي خاص و متکامل به اين موقعيت ميرسند، ميتوان وجود ولايت تکويني در معصومين (عليهالسلام) را تصور کرده که در اين بخش مدّ نظر قرار گيرد؛ اما ماهيت ولايت تکويني با قانون جذب متفاوت است. در اين آيه هم اگر مقام انسان کامل و خليفه اللهي مدنظر قرار گرفته باشد، کلام مدعي با توجيهاتي قابل دفاع است؛ ولي اين قابليت در اختيار همگان نيست و قابل درک و تفويض به عموم انسانها نميباشد، در حالي که مدافعانِ قانون راز گفتهاند: «حکمرانان و بزرگان، اين راز را ميدانستند و تلاش کردم مردم آن را نفهمند، چون در آن صورت همه ميخواستند از آن استفاده کند، بزرگان اين راز را مخفي داشتند.» اين درحالي است که همانطور که گفته شده در آيه مطرح شده است که اين خلقت، خلقت آخر است و خداوند، خود را به دليل آن تحسين نموده است، در حالي که مانند قوانين کشف نشده مادي قابل دسترسي بشر باشد (که بنابر ادعاي مدعيان، در حال کشف است) ديگر جايگاه تمجيد اين چنيني نداشت. ?. آنچه در آيه ?? سوره مؤمنون مورد تحسين قرار گرفته است، در برخي آيات ديگر هم عاملي براي خداوند بر سجده به انسان و عرضه امانت الهي (خلافت الهي) بر او شده است، در صورتي که حتي اگر فرض بگيريم افرادي با استفاده از قانون جذب به مراحل خاصي رسيدهاند، براساس مستندات و فيلمهايي که براي قانون راز ميآورند، غايت کار آنها، رسيدن به ثروت و مقام و موقعيتهاي مادي ويژه است، و مسلما چنين امکاناتي را ظالمان و مستکبران در طول تاريخ داشتهاند (امثال فرعون، قارون، نمرود) ولي ما نميبينيم که در قرآن با بيان داستانهاي پيامبران و برخورد آنها با اين ظالمان، شديدا به نفي و مبارزه با آنها پرداخت است، پس روشن است که حتي اگر آيه دلالت بر استفاده از قانون جذب و راز هم داشته باشد، نبايد محصول استفاده از اين قدرتها، صرف منافع دنيوي و امکانات زياد مالي و... شود، در حالي که همان کساني که از اين آيات، تفسير خاص ارائه ميدهند، افراد را در آن کلاسها به رسيدن به ثروت و منافع و امکانات دنيوي فرا ميخوانند و آنها را تشويق ميکنند که اين خواستهها را اساس تفکر خود قرار دهند. ?. اهلبيت (عليهمالسلام) که داراي ولايت تکويني و تأثيرگذاري بر طبيعت بودند به حدّ کفاف از دنيا بسنده کردهاند و از آرزوها و آمال دنيوي دوري جستهاند. در پايان تأکيد ميشود که از آن روي به قانون جذب پرداختيم که با آن بياني که مدعيان دارند، اين قانون به نوعي نافي تلاش، تقوا و ديگر سيرههاي ائمه است و به نوعي در تقابل با توسل و تکامل روح و مباحث انسان کامل است. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید