با سلام پرسشگر محترم با توجه به اين که انسان داراي دو بعد روحي و جسمي است، او مي تواند با ملائکه و جبرئيل ارتباط برقرار کند؛ اما الزاماً به معناي تحقق اين ارتباط براي همه انسان ها نيست. نخست بايد دانست که؛ جهان هستي به دو بخش شهود و غيب تقسيم مي شود. مقصود از عالم شهود، جهان و موجودات مادي است که با حواس پنج گانه قابل درک مي باشند؛ و مقصود از جهان غيب، آن بخش از جهان و موجوداتي است که با حواس پنج گانه قابل درک نيستند؛ يعني جهان معقول و مجرّدات نوريه.[1[ امکان ارتباط اين دو بخش از جهان و موجودات آن، هميشه مورد توجه انسان بوده و يکي از مسائل مربوط به آن، ارتباط انسان هايي غير از پيامبران و ائمه با فرشتگاني از جمله جبرئيل است. از نگاه شيعه، اين مسئله نسبت به امامان معصوم(ع) ويژگي خاصي پيدا مي کند؛ چراکه به اعتقاد ايشان جانشين پيامبر(ص) نيز مانند او از دانش فرابشري برخوردار است؛ با اين تفاوت که پيامبر(ص) از طريق وحي اصطلاحي از اين دانش برخوردار مي شود؛ ولي جانشينان او که از وحي ويژه پيامبران برخوردار نيستند، با استفاده از منابع ديگر از جمله گفت وگو با فرشتگان از اين دانش برخوردار مي شوند. در باره اين موضوع که آيا غير از پيامبران و امامان(ع)، افراد ديگري نيز قدرت ارتباط با فرشتگان را دارند يا خير، بايد گفت؛ عده اي بر اين باورند که چون انسان، موجودي مادي است و با خداوند و عالم غيب سنخيتي ندارد، ارتباط او با عالم غيب امکان ندارد.[2] اما عده اي ديگر معتقدند که با توجه به وجود انسان و ويژگي هاي روحاني و توانايي هاي وي، ارتباط او با عالم غيب و ملائکه ممکن خواهد بود.[3] منابع ديني نيز بر امکان و تحقق تاريخي اين امر دلالت دارند. امکان ارتباط انسان با ملائکه از نگاه عقل و نقل در نگاه عقلي با توجه به ماهيت دو بعدي انسان (روحاني و جسماني)، او مي تواند هم با عالم ماده و هم با عالم ملکوت ارتباط داشته باشد.[4] انسان، ذاتاً استعداد ارتباط با موجودات غيبي از جمله فرشتگان و شياطين، و تأثيرپذيري از آنها را دارد.[5[ در آموزه هاي ديني، امکان ارتباط انسان با ملائکه مسلّم فرض شده است؛ که در دو بخش ذيل بيان مي شود: الف. افرادي غير از پيامبران و امامان در آيات و روايات اسلامي، مواردي وجود دارد که از ارتباط افرادي با فرشتگان حکايت مي کند که پيامبر و امام نبوده اند: 1. مريم(س): در آياتي سخن گفتن فرشتگان با مريم به صراحت بيان شده است؛ مانند اين آيات شريفه: «و [به ياد آوريد] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است ... و هنگامى که فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به کلمه اى (وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت مي دهد که نامش مسيح، عيسى پسر مريم است ...».[6] در آياتي ديگر گفت وگوي جبرئيل با مريم(س) نيز به تصوير کشيده شده است: «در اين هنگام، ما روح خود را به سوى او فرستاديم و او در شکل انسانى بي عيب و نقص، بر مريم ظاهر شد! او [سخت ترسيد و] گفت: من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مي برم اگر پرهيزگارى! گفت: من فرستاده پروردگار توام [آمده ام] تا پسر پاکيزه اى به تو ببخشم! ...».[7] 2. ساره(س): ساره، همسر حضرت ابراهيم(ع) از افرادي است که نه پيامبر بوده و نه امام، اما با اين وجود به گفت وگو با فرشتگان پرداخته است. قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: «و همسرش ايستاده بود، [از خوشحالى] خنديد پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او يعقوب داديم. او گفت: واى بر من! آيا من فرزند مي آورم در حالى که پيرزنم، و شوهرم نيز پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است! [فرشتگان] گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مي کنى؟! اين رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است».[8] همچنين «سامري» جبرئيل را در زمان حضرت موسي(ع) ديده بود،[9] مردم سرزمين بابِل با دو فرشته به گفت وگو پرداختند،[10] قوم لوط نيز فرشتگاني را ديده و نيت بدي نسبت به آنها داشتند،[11] مسلمانان نيز در جنگ بدر، فرشتگاني را ديدند که به کمکشان آمده بودند.[12] 3. امّ سلمه(س): يک بار که اين همسر پيامبر(ص) نزد ايشان بود، جبرئيل بر حضرتشان نازل شد؛ اما امّ سلمه پنداشت که او دحيه کلبي است.[13] 4. ابوذر: در روايتي از امام صادق(ع) آمده است: رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «اى أبوذر! چرا از کنار ما رد شدي و به ما سلام نکردي؟!» گفت: گمان کردم دحيه کلبى براى کارى شخصى با شما خلوت کرده (و نخواستم مزاحم شوم). فرمود: «اى أبوذر! او جبرئيل بود و گفت: اگر أبوذر به ما سلام کرده بود جوابش را مي داديم»، پس همين که أبوذر دانست که او جبرئيل بوده، خدا مي داند که چه اندازه پشيمان شد [و افسوس خورد] که چرا بر او سلام نکرد».[14] ب. پيامبران و امامان در ميان معصومان، ارتباط پيامبران(ع) با ملائکه و جبرئيل امري مسلّم است؛ ولي نسبت به بقيه آنها بايد از روايات استفاده کرد. به تعدادي از اين روايات اشاره مي شود: 1. امام علي(ع) جبرئيل را به دفعات به صورت «دحيه کلبي» در نزد پيامبر(ص) مشاهده فرمود.[15] 2. علاوه بر آن که جبرئيل(ع) با حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پيامبر اکرم(ص) سخن مي گفت،[16] از ام سلمه نقل است که: هنگام عروسي فاطمه(س) از او مقداري عطر خواستم. ايشان ماده بسيار خوشبويي به من داده و گفتند که از ميان لباس دحيه افتاده و دحيه گفته که آن را بردارد. سپس رسول خدا(ص) فرمود: «آن شخص، جبرئيل بوده و آن ماده خوشبو، عنبري است که از ميان بال هاي او افتاده است».[17] در همين راستا امام صادق(ع) در روايتي، مي فرمايد: «اين که فاطمه، محدَّثه ناميده شده است، به جهت اين است که فرشتگان از آسمان فرود مي آمدند و ـ مانند ندا کردن مريم دختر عمران ـ او را [اين چنين] ندا مي کنند: اي فاطمه! همانا خداوند تو را برگزيد و پاکيزه گردانيد و بر زنان جهان برگزيد؛ اي فاطمه! فرمان برِ پروردگار خويش باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما؛ پس او با فرشتگان صحبت مي کند و آنها با او حديث مي گويند. پس يک شب به آنها گفت: آيا زنِ برتري داده شده بر زنان جهان، مريم دختر عمران نيست؟ پس آنها گفتند: نه، همانا مريم برترين زن هاي جهان خود بود؛ و خداوند تو را برترين زن هاي جهان خود و جهان او و برترين زنان از اول تا آخر جهان قرار داده است».[18] 3. امام باقر(ع) مي فرمايد: «همانا جانشينان پيامبر طرف گفت وگوي فرشتگان هستند».[19] «همانا که علي(ع) محدَّث بود ... فرشته اي با او سخن مي گفت».[20] امام(ع) در ادامه روايت، اين نتيجه گيري راوي که «پس او پيامبر بوده است» را ردّ کرده و به نمونه هايي از گفت وگوهايي اشاره مي کند که طرف گفت وگو در آنها پيامبر نبود؛ مانند «صاحب سليمان»، «صاحب موسي» و «ذوالقرنين».[21] نتيجه گيري با توجه به اين که انسان داراي دو بعد روحي و جسمي است، او مي تواند با ملائکه و جبرئيل ارتباط برقرار کند؛ اما الزاماً به معناي تحقق اين ارتباط براي همه انسان ها نيست. منبع برگرفته از سايت اسلام کوئست [1]. سجادى، سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1079 و 1229، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش. [2]. به نقل از: شهرستاني، محمد بن عبدالکريم، الملل و النحل، ج 2، ص 251، بيروت، دارالمعرفه، 1395م؛ رازي، ابوحاتم، اعلام النبوه، ص 3، تهران، انجمن فلسفه ايران، 1397م؛ معرفت، محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 32، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي، 1415ق. [3]. ر. ک: صدر المتألهين شيرازي، مفاتيح الغيب، ص 151 – 155، تهران، مؤسسه تحقيقات فرهنگي، 1363ش. [4]. التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 33. [5]. ر. ک: مفاتيح الغيب، ص 232 - 249؛ صدر المتألهين شيرازي، الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، ج 7، ص 24 – 28، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1981م. [6]. آل عمران، 42 ـ 43 و 45. [7]. مريم، 16 – 21. [8]. هود، 71 – 73. همچنين ر. ک: ذاريات، 24 – 30. [9]. طه، 95 – 96. [10]. بقره، 102. [11]. قمر، 37. [12]. آل عمران، 123 – 124. [13]. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، ج 6، ص 96 – 97، بيروت، دارالفکر،1401ق؛ قشيري نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج 7، ص 144، بيروت، دارالفکر، بي تا. [14]. کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 2، ص 587، تهران، دارالکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق. [15]. عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، ج 2، ص 70، تهران، المطبعة العلمية، چاپ اول، 1380ق. [16]. کافي، ج 1، ص 241. [17]. طوسي، محمد بن حسن، الأمالي، ص 41 - 42، قم، مؤسسه البعثه، 1414ق. [18]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 182، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش؛ طبرى آملى، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة، ص 152، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق. [19]. کافي، ج 1، ص 270. [20]. همان، ص 271. [21]. همان.
نظر خودتان را ارسال کنید