روايات اهل بيت(عليهم السلام) در اين زمينه به دو دسته تقسيم مي شوند؛ نخست رواياتي که به صورت کلي بيانگر اين مسئله شده است و سپس رواياتي که به صورت جزئي به برخي موانع نزول باران و عوامل قحطي و خشکسالي پرداخته است. رواياتي که به صورت کلي بيانگر اين مساله شده است عبارتند از: ابو حمزه مي گويد از امام باقر(عليهم السلام) شنيدم که مي فرمود: هيچ سالى کم باران تر از سال ديگر نيست و خدا باران را به جايى که خواهد مي فرستد، چون مردمى مرتکب گناهان شوند، خداى عزوجل بارانى را که در آن سال براى آنها مقدر فرموده، از آنها بگرداند و آن را براي ديگراني که گناه نکرده باشند، مي فرستد اما اگر منطقه اي يافت نشد که اهل آن با تقوا باشند خداوند باران را به سوى بيابانها و درياها و کوه ها ميفرستد.(کافي ج2/ص272) در بحارالانوار نيز آمده است: اى محمد، از امت تو هر کس گرفتار قحطى باشد، من فقط گنهکاران را به قحطى مبتلا مي کنم. پس همه آنهايى که گرفتار قحطى شده اند، يک جا به من پناهنده شوند . محمد بن مسلم نيز مي گويد از امام صادق(عليهم السلام) شنيدم که مي فرمود: همانا گناه کردن، انسان را از رزق محروم مي کند.(وسائل الشيعه) با توجه به اين روايات در مي يابيم که عامل اصلي و به تعبير ديگر تنها عامل دور شدن رحمت الهي و عدم نزول رحمت الهي از آسمان، گناه کردن افراد در آن منطقه است و همانگونه که در روايت امام باقر(عليهم السلام) آمده است، سهميه باران هر سال با سال هاي ديگر تفاوتي نمي کند و هر مقدار باراني که سال هاي قبل از آسمان فرود مي آمده است، همين مقدار در اين سال و سال هاي بعد نازل خواهد شد اما چه مي شود که در يک منطقه در سال هاي قبل وفور باران بوده اما چند سالي است دستخوش قحطي و خشکسالي است پاسخ آن را از روايات فوق خواهيم يافت و آن هم مسئله گناه است. پس هر مقدار گناه در يک منطقه زياد باشد از آن طرف رحمت الهي از آنها کم شده و به ديگران داده خواهد شد. اما آن دست از رواياتي که به صورت جزئي به برخي موانع نزول باران و عوامل قحطي و خشکسالي پرداخته است. امام باقر(عليهم السلام) بر اساس کتاب تحف الغقول در صفحه 51 مي فرمايد: از گناهاني که مانع نزول باران است، کم فروشي است که اميرالمومنين(عليهم السلام) مي فرمايد رسول خدا(ص) فرموده است هر زماني که فروشندگان در يک منطقه کم فروشي کنند، خداوند اهل آنجا را با خشکسالي و کمبود نعمت عذاب مي کند. همچنين در اين روايت آمده است که ندادن زکات نيز مانع نزول باران الهي است. رسول خدا(ص) فرموده است زماني که مردم از دادن زکات ممانعت ورزند، زمين نيز برکات کشاورزي و ميوه ها و معادن خود را از مردم مي گيرد. آنگونه که در کتاب مستدرک الوسايل آمده است؛ اميرالمومنين(عليهم السلام) از رسول خدا(ص) نقل مي کند که ايشان فرمود: مادامي که امت من به پنج ويژگي پايبند باشند، دائما در خير و برکت به سر مي برند اما اگر از هر کدام از آنها فاصله گرفتند به قحطي و خشکسالي دچار خواهد شد. اين پنج ويژگي عبارتند از مهرورزي و ايجاد محبت بين يکديگر، امانتداري، دوري از حرام، ميهمان داري و به پا داشتن نماز. کتاب جامع الاخبار نيز در صفحه 129 خود از رسول خدا(ص) نقل مي کند: زماني بر مردم مي آيد که چهره آنها چهره آدميزاد اما دلهاشان شيطاني است، همانند گرگ هايي که در پي خونريزي اند، هر کار خلافي مرتکب شوند کسي از آنها ممانعت نمي کند. اگر آنها را همراهي کني فريبت دهند اگر با آنها هم صحبت شوي به تو دروغ گويند و اگر از آنها جدا شوي تو را غيبت کنند. سنت مرا بدعت و بدعت خود را سنت من مي شمارند. بردبار را ستمکار و ستمکار را بردبار خوانند. مومن در بين آنها تضعيف و شخص فاسق مورد تعظيم قرار مي گيرد. فرزندانشان خلافکار و زنانشان بدکاره شده و پيرمردان هم آنها را امر به معروف و نهي از منکر نمي کنند. پناه بردن به آنان خواري و همرنگ شدن با آنان ذلت و در خواست کردن از آنان نيز فقر محسوب مي شود. در آن زمان خداوند قطرات باران آسمان را در زمان خود از آنها مي گيرد و در غير از زمان باران بر آنان مي بارد. بر اساس نقلي از تفسير صافي؛ امام باقر(عليهم السلام) نيز در حديثي مي فرمايد: خداوند به حضرت شعيب(عليهم السلام) فرمود: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب مي کنم که 40 هزار نفر از آنان گناهکار و 60 هزار نفر از افراد ديندار هستند. حضرت شعيب(عليهم السلام) عرض کرد: خدايا گناهکاران بحثي نيست اما دينداران را چرا عذاب مي کني؟ خداوند فرمود: زيرا آنان نيز با گناهکاران مدارا کرده و در کنار خشم من بر آنها خشم نمي گيرند.(امر به معروف و نهي از منکر نمي کنند) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: مادامي که امت من امر به معروف و نهي از منکر کرده و در تقوا ياور هم باشند در خير و برکت قرار دارند اما اگر چنين نکردند برکات از آنها جدا شده و در آسمان و زمين هيچکس به ياري آنان نمي آيد. با توجه به اين روايات، مسئله ترک امر به معروف و نهي از منکر نيز از جمله عوامل قحطي و خشکسالي محسوب مي شود که متاسفانه در زمان ما نه تنها امر به معروف و نهي از منکر نمي شود که برعکس، ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزش ها به ارزش تبديل شده و کسي مقيد به امر به معروف و نهي از منکر نيست و در جامعه اي که اين دو فريضه ترک شود، خداوند بر آن غضب مي کند و اهل آن را به قحطي و خشکسالي مبتلا مي کند و باران خود را از آنها گرفته و به جاي آن، طوفان ها و گرد و خاک هاي شديد براي آنها مي فرستد. مي توان گفت: سبب نيامدن باران به خاطر گسترش گناهان، ناسپاسي نعمتها، نپرداختن حق مردم، کم فروشي، ظلم، نيرنگ، ترک امر به معروف و نهي از منکر، نپرداختن زکات، حکومت و قضاوت بر خلاف حکم خدا و... است که موجب خشم پروردگار و نيامدن باران مي شود. «اذا اراد الله بقوم خيرا ارسل عليهم المطر و حبس عنهم کثره الرياح و اذا اراد الله بقوم شرا حبس عنهم المطر و ارسل عليهم کثره الرياح . هرگاه خداوند صلاح قومي را بخواهد براي آنها باران فرستاده و بادهاي شديد را از آنها مي گيرد اما اگر قصد عذاب قومي را داشته باشد باران را از آنها گرفته و در مقابل بادهاي شديد را روانه انجا مي کند» طي سالهاي اخير طوفان ها و گرد و خاک هاي فراواني را مشاهده کرديم که برخي شهرستانها را درنورديد و خانه ها را لايه اي از خاک فرا گرفت و در تعطيلات نوروز امسال هم اين خاک بود که از آسمان بر سر مردم فرو ريخت، اينها نشانه عذاب الهي در منطقه اي است که از گناه و فحشا جلوگيري نکرده و امر به معروف و نهي از منکر را رها کرده اند. بزرگان و مسئولان آن شهرها را بايد هشدار داد که اگر وضعيت در آنجا اينگونه پيش رود بايد منتظر عذاب هاي سخت خدا باشيم. زماني حضرت موسي بن عمران(عليهم السلام) به همراه قوم خود به بيابان رفته و نماز باران خواندند اما جبرئيل نازل شد و عرض کرد خداوند مي فرمايد: دعاي شما را مستجاب نمي کنم زيرا در بين شما يک نفر سخن چين است که بين افراد اختلاف ايجاد مي کند. در بين گناهاني که مانع نزول باران است، شايد مسئله سخن چيني از همه مهمتر باشد که متاسفانه موجب اختلاف انداختن بين افراد شده و ايجاد کينه و نفرت مي کند. مسئله اي که شايد بتوان گفت از گناه نفاق سرچشمه مي گيرد که در ظاهر با انسان و در خفا بر ضد اوست. با توجه به روايات بيان شده به اين نتيجه مي رسيم که تنها عامل قحطي و خشکسالي از نگاه اهل بيت(عليهم السلام) مسئله گناه است که در هر جامعه اي رواج پيدا کند برکات زمين و آسمان را از آن منطقه دور خواهد کرد. حال سوال اين است: براي باز گردادن نعمتها و برکات الهي چه بايد کرد؟ شايسته است در پاسخ به اين سوال نيز از قرآن و روايات استفاده کنيم. خداوند در قرآن کريم در سوره اعراف آيه 96 مي فرمايد: و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميکردند، برکات آسمان و زمين را بر آنها ميگشوديم؛ ولي(آنها حق را) تکذيب کردند؛ ما هم آنان را به کيفر اعمالشان مجازات کرديم. خداوند در اين آيه به مسئله تقوي و دوري از گناه اشاره کرده و ترک گناه را موجب نزول برکات آسمان و زمين بيان مي کند. اميرالمومنين(عليهم السلام) هم در خطبه 143 نهج البلاغه که به خطبه استسقاء(طلب باران) شهرت دارد به طور کلي تمام بلاها و گرفتاري هاي آدمي را برگرفته از گناه دانسته و تنها عامل بازگشت برکات و رحمت هاي خداوند را استغفار و توبه از گناه مي داند و مي فرمايد: خداوند بندگان خود را که گناه کارند با کمبود ميوه ها و جلوگيرى از نزول برکات و بستن در گنج هاى خيرات، آزمايش مى کند براى آنکه توبه کننده اى بازگردد، و گناهکار، دل از معصيت بکند و پند گيرنده پند گيرد و بازدارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فرو ريختن روزى و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مي بارد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مىدهد و باغستانها و نهرهاى پر آب در اختيار شما مى گذارد. پس رحمت خدا بر آنکس که به استقبال توبه رود و از گناهان خود پوزش طلبد. در خطبه 198 نيز باز هم به مسئله توبه اشاره فرموده و مي فرمايد: پس کسى که تقوا را انتخاب کند، سختىها از او دور گردند، تلخى ها شيرين و فشار مشکلات و ناراحتىها برطرف خواهند شد و مشکلات پياپى و خسته کننده، آسان شده و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى بارند، رحمت باز داشته حق باز مى گردد، و نعمت هاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مى آيند و برکات تقليل يافته فزونى گيرند. بنابراين استغفار و توبه عمومي از گناه است که مي تواند باران هاي رحمت را به آن منطقه بازگرداند و منطقه را از قحطي و خشکسالي برهاند اما اگر جرم و گناه رواج پيدا کند خداوند باران را از آنها گرفته و به جاي آن بادها و طوفان هاي شديد را براي آنها مي فرستد. حال مي طلبد که يک فراخوان عمومي براي استغفار عمومي داده شود و واعظان و سخنرانان، مردم را به اين امر فراخوانند و زن و مرد و کوچک و بزرگ به استغفار و انابه و توبه از گناهان حويش بپردازند تا خداوند عالم رحمتش را بر ما نازل فرمايد. شايد اين سئوال در ذهن مخاطبان ايجاد شده باشد که آيا هر جا باران فراوان ببارد نشانه اين است که مردم آن منطقه ديندار و با تقوا هستند؟ در حالي که خود سراغ داريم مکانهايي که انواع ظلم و جنايت ها و فسق و فجورها در آن رخ مي دهد اما در طول سال باران هاي فراواني هم در آنجا مي بارد. بنابرابن چگونه مي توان بين گناه آنان و نزول باران جمع کرد؟ براي پاسخ دادن به اين سوال از بيان نوراني حضرت امير(عليهم السلام) در حکمت 25 نهج البلاغه استفاده مي شود که مي فرمايد: اى فرزند آدم، چون ببينى خداوند سبحان نعمتهايش را پى در پى به سوى تو مىفرستد در حالى که او را نافرمانى مىکنى از وى برحذر باش . و در حکمت 116 مي فرمايد: بسا کسي که با احسان و بخشش(خداوند) به او کم کم به عذاب و کيفر نزديک شده باشد . از اين دو حديث نوراني استفاده مي شود که اگر انساني در گناهان خويش غوطه ور شده و هرگونه گناهي را مرتکب مي شود ولي با اين حال در ناز و نعمت به سر مي برد، اين نشانه دينداري او نيست بلکه نشان دهنده اين است که خداوند او را رها کرده و کم کم او را در عذاب خود فرو مي برد و در واقع از صنعت استدراج استفاده کرده است که او را با اين وفور نعمت از خودش دور ساخته و به عذاب و خشم خويش نزديک سازد. به تعبير ديگر نزول باران و يا هر نوع وفور نعمت و رفاه در مناطقي که اهل آنجا گناه مي کنند از رحمت نيست بلکه نقمت و عذاب است که اهل آنجا را در عذاب شديد الهي وارد مي کند. اما اگر در منطقه اي تقوا حاکم شد و گناه از آن جامعه رخت بر بست، باران رحمت الهي هم نازل شده و رحمت ها و نعمتهاي الهي آنها را در خود فرا خواهد گرفت. به بيان ديگر مي توان اينگونه تعبير کرد: خشکسالي نشانه گناهکاري است اما فراواني نشانه دينداري نيست.
نظر خودتان را ارسال کنید