باسلام خدمت شما پرسشگر محترم پاسخ سوال اول: - پاسخ بخش اول: بله روح وجود دارد و اثبات وجود روح از سه راه ممکن است: 1) راه عقلى که همان راه فلسفى براى اثبات وجود و تجرد روح است. مىدانيد که فيلسوفان الهى در اين زمينه بحثهاى بسيار گستردهاى را مطرح کردهاند بيش از ده برهان فلسفى براى اثبات روح و تجرد آن اقامه شده است که به عنوان نمونه مىتوان از برهان درک کليات، امتناع انطباع کبير در صغير، رؤياهاى صادقه، احضار ارواح و خوابهاى مغناطيسى نام برد. اينکه آيا اين مباحث و براهين قابل مناقشه و بحث هستند يا نه مسأله ديگرى است، ولى بعضى از براهين آن بسيار متقن و قابل استنادند. اگر بخواهيم مباحث فلسفى وجود و تجرد روح را عنوان کنيم، خود به گفتارى مستقل و گسترده نيازمند است لذا از توضيح آن صرف نظر مىکنيم و علاقمندان را به کتب فلسفى مربوط ارجاع مىدهيم. 2) راه ديگر براى اثبات وجود روح، تجربه درونى يا شهودى است؛ يعنى اينکه اگر انسان تلاش کند، «خود» را «مى يابد». فرق است بين اينکه مثلاً ما بدانيم پديدهاى به نام ترس، محبت يا عشق در روان انسان وجود دارد با اينکه عشق، محبت، ترس و... را تجربه کنيم و آن را «بيابيم». «دانستن» اينکه اينها وجود دارند، علم حصولى است اما «يافتن» آنها علم حضورى است. ما به وسيله علم حصولى هم اثبات مىکنيم که پديده هاى از قبيل عشق و ترس و... وجود دارد اما با اين تفاوت که اولا، اغلب از راه آثار به آنها پى مىبريم؛ مثلاً از کيفيت رفتار مجنون با ليلى يا خسرو با شيرين مىتوان فهميد که «عشق» وجود دارد ثانياً، پس از اثبات، تنها صورت آن پديده در ما وجود دارد، نه واقعيت آن، اما در علم حضورى واقعيت آن پيش ما حاضر است؛ به تعبير ديگر، وجود عشق را «مى يابيم»، نه اينکه فقط از وجود آن آگاه باشيم. کسى که تجربه درونى را يکى از راههاى شناخت مىداند، مدعى است که روح و خواص روح را مىشود «يافت»، نه تنها از راه استدلال مىتوان پى برد، بلکه از آنجا که همه ما اين شهود را داريم، مىتوانيم آن را بيابيم. البته اين «شهود» در همه قوى نيست، اما با تلاش و جديت مىتوان اين «شهود» را قوى کرد و خود را به مرحله آگاهى رساند، ولى آگاهى کامل به روح، فقط از طريق سير و سلوک عرفانى ممکن است. کسانى که با همت و جديت و تلاش، مراحل سير و سلوک را طى کرده اند، توانستهاند به مرحله «شهود» حقيقت روح برسند و اين شهود خود آثارى داشته است که جاى اشاره به آنها نيست، ولى همين قدر بدانيد که درک آن مرحله، بسيار مسرت انگيز و زمينهاى براى ايجاد معرفت به مراتب عالى توحيد است، زيرا «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (خودشناسى مقدمه خداشناسى است). شهود حقيقت نفس، موجب شهود خداوند است. به هر حال، رسيدن به آن مرحله بسيار ارزشمند است و جا دارد که انسان سالها زحمت بکشد و مراحل سير و سلوک عرفانى را طى کند تا اينکه حقيقت براى او کشف شود و آن را دريابد، ولى مرتبه ضعيف شهود در همه آدميان وجود دارد که با دقت، همت و تمرکز مىتوان آن را درک کرد. 3) آثار روح. راه ديگر براى اثبات روح، آثارى است که بر وجود روح مترتب مىشود. شخصى خوابى را مىبيند و در خواب کسى مطلبى را مىگويد که اصلا در ذهن او نبوده است، وقتى که بيدار مىشود و تحقيق مىکند مىبيند که دقيقاً همين گونه است يا کسانى گمشدهاى داشتهاند و مدتها به دنبال آن مىگشتهاند ولى موفق به پيدا کردن او نشده اند، اما در خواب نشانى آن گمشده را گرفته و آن را پيدا کردهاند يا اينکه کسى در خواب به شما چيزى را مىگويد و بعد از گذشتِ مثلاً بيست سال آن خواب تحقق پيدا مىکند. آيا اين فعل و انفعالات مربوط به ماده است؟ اصلا موضوعاتى از اين قبيل نمىتواند آثار ماده باشد. مجموعه اينها زمينه را براى استدلال عقلى آماده مىکند و در واقع يک برهان تلفيقى از مقدمات حسى به ضميمه کبريات عقلى را بدست مىدهد و نتيجهاش اين است که روح، امرى مادى نيست. - پاسخ بخش دوم: روح قابل رويت با چشم سر نمي باشد و اساسا روح از مجردات مي باشد، و عالم مجرد فاقد شکل و زمان و مکان است و به همين دليل روح از جنسي نيست که قالب بپذيرد. پس بر اساس نظريه تجرد نفس، روح در ذات خود قابل مشاهده نيست، ولى از اين جهت که پس از خروج از بدن مادى در قالب مثالى جاى مى گيرد، گرچه باز هم براى انسان هاى معمولى قابل ديدن نيست، ولى براى اولياى خاص خداوند، همچون امامان عليهم السلام و يا کسانى که بر اثر رياضت باطن، ديد برزخى يافته اند، چنين کارى ممکن است و واقع هم شده است و مى شود. و همچنين بنابر اين نظريه که اشاره شد ذات روح، جسمى شفاف باشد، با چشم طبيعى قابل رؤيت نيست، اما از راههايى که ذکر شد، چنين کارى امکان وقوع دارد. پاسخ سوال دوم: مراد از انس همان انسان است، لذا ديدن و رويت انسان بحثي در مورد آن وجود ندارد اما در مورد رويت جن با چشم مي توان بيان داشت که: جن وجود دارد و در اين عالم زندگي مي کند ولي بدنشان از جسم لطيف است که قابل اتساع و انقباض است و چون از جنس ماده نيست انسان مادي قادر به ديدن آنها نيست. چشم انسان مادي است چون انسان از جنس ماده است و ماده فقط ماده را درک مي کند. ببينيد ما اشياء و اجسام را به دو گونه مي بينيم: 1. يا منير هستند و از خود نور دارند مثل لامپ و خورشيد. 2. و يا نور اجسام منير را باز مي تابانند مثل در و پنجره و ... ولي اگر شيشه اي که از جنس ماده باشد آنقدر تميز باشد که تقريبا اکثر نور دريافتي را از خود عبور دهد قادر به ديدن حتي آن شيشه مادي نخواهيم بود و چه بسيار افرادي که در چنين حالتي سرشان به شيشه اثابت کرده. پس اگر جسمي از خود نور نداشته باشد و نور اجسام منير را نيز باز نتاباند و از خود عبور دهد چشم انسان قادر به ديدن آن نخواهد بود جن ها هستند و در اين دنيا و اطراف ما زندگي مي کنند ولي چون جسمشان مادي نيست ما قادر به ديدن آنها نيستيم ولي اگر همين جنها که بدنشان از جنس لطيف است که قادرند خود را به هر شکل و قيافه اي که خواستند در بياورند بخواهند خود را به انسان بنمايانند انسان قادر به رويت آنها خواهد بود و الا با هيچ ابزار ديگري نمي توان آنها را ديد و در حال و گذشته هم چه بسيار افرادي که توانسته اند جنيان را ببينند براي اطلاعات بيشتر به کتاب قاموس قرآن (تفسير لغات قرآن) تفسير کلمه جن، نوشته سيد علي اکبر قرشي، چاپ دارالکتب الاسلاميه مراجه فرماييد پاسخ سوال سوم: بله امکان ديدن روح نزديکان وجود دارد اما اين امکان چنين نيست که هر کس توانايي ديدن را داشته باشد. در باب تاييد اين مسئله مي توان به مسئله احضار روح اشاره کرد که احضار روح به دلايل عقلي، قرآني، روايي و تجربي واقعيت دارد. چون روح، يک امر مادّي نيست؛ به همين جهت محدوديت ندارد و به سان اشعه خورشيد که از وراي شيشه و ابر به داخل اتاق و منزل ميتابد و هيچ کدام از آنها نميتواند مانع از حضور و حرکت حيات آفرين ذرّات آن شود، روح نيز چنين حالتي دارد. روح مردان آزاد، شايسته و صالح بدون هيچ مانعي با اين جهان در ارتباط هستند و در شرايط خاصّي، افراد واجد شرايط ميتوانند با آنان در تماس باشند و به عبارت معروف ميتوان آنها را احضار نمود و از نزديک با آنها ارتباط برقرار کرد و از حقايق برزخي و ماوراي مادي آگاه شد. نويسنده کتاب »گفتگو با مردگان« ميگويد: »براي ارتباط با ارواح، راههاي زيادي هست که همه آنها متکي به قواعد علمي و عمليات صحيح ميباشند که آزمايش کنندگان، درباره هرکدام از آنها آزمايش کرده، به نتيجه مطلوب رسيدهاند. در اين روشها هيچ گونه نيرنگ و خدعه وجود ندارد.« پس عقل براي احضار روح، هيچ مانعي نميبيند و علماي بزرگ هم آن را تأييد کردهاند. در اين باره و تجربه بزرگ مفسّر و قرآن شناس قرن، حضرت علامه طباطبايي »قدس« و نيز برادرش علامه سيد محمد حسن الهي طباطبايي بهترين مؤيد مطلب است. ايشان روح پدر و مادر خود را احضار کرده و گزارشهاي نهاني از اين جهان را گرفته بودند که اين قضيه را ميتوانيد در کتاب مهر تابان مطالعه کنيد. البته گفتني است که هرچند احضار روح، حقيقت دارد، اما از هر کسي بر نميآيد و در هر شرايطي ممکن نيست. بلکه مقدّمات و شرايط ويژهاي را ميطلبد. همچنين در اين باره نبايد ادعاي هرکس را پذيرفت؛ چه بسا افرادي که آن را همچون طالع بينان وسيله کسب و سود و وسيله فريب و کلاهبرداري از عوام و سادهانديشانقرار ميدهند. احضار روح، خود رشتهاي از علوم غريبه است و نياز به تخصص و مهارت خاص دارد و هرکس نميتواند از عهده آن برآيد. ضمن اين که اين امکان يعني ديدن روح در زمان حيات افراد هم وجود دارد، پس ديدن کسي با روح و نفس فرد؛ در حالي که بدن خاکيش در وطن خود است در جاي ديگر، از جمله در حرم الهي محال نيست و عقلا اشکالي ندارد. بلکه در بسياري از اوتاد و اولياء الهي نقل شده است. چنان که درباره وجود اقدس امام زمان(عج) بسيار شنيده ايم که در زمان واحد در جاهاي مختلفي هستند که اين با بدن خاکي نيست، بلکه قدرت نفس است که امري مجرد است و مي تواند در زمان واحد در مکان هاي مختلف تمثل يابد و حضور داشته باشد. و... موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید