سلام وقت بخير در مورد منابع تاريخي بايد با فراصت و دقت زيادي و حتي در برخي موارد با وسواس خاصي به برخي از مطالب نگاه کرد زيرا غالب منابع تاريخي در دست اهل سنت بوده و حکومت از ان امويان و بعدها عباسيان که هردو دشمن اهل بيت بودند از اين رو نبايد توقع داشت که منابع تاريخي مورخين هر چه که نوشتند حقيقت محض باشد. مضافا اينکه گزارشات و احاديث جعلي هم به اين موضوع اضافه ميشد. از اين رو بايد مذهب مورخين مورد توجه قرار گيرد گرايشات اعتقادي انان مد نظر باشد راويان جعال کذاب وضاع شناسايي شوند و وقايع تاريخي که مخالف قران و عقل و فطرت بشري است کنار زده شود. از باب مثال عرض مي شود: وقتي طبري در بحث با يکي عالم سني نظر وي را در مورد شيعيان که خلفاي اول و دوم و سوم را قبول ندارد، ميپرسد که: اين شيعه چه حکمي دارد؟ طرف مقابل ميگويد: وي بدعت گذار است. طبري با تعجب بسيار زياد ميگويد: کسي که سه خليفه نخست را به عنوان حاکم قبول ندارد بايد کشته شود. آيا کسي که نسبت به شيعه چنين ديدگاهي دارد ميشود به گزارشات وي در مورد شيعه و اهل بيت استناد کرد؟! کسي که ميگويد: امام رضا از بس در خوردن انگور زياده روي کرد تا از دنيا رفت، ميشود به سخنان او اعتماد کرد؟! کسي که ميگويد: حضرت عباس برادرانش را زودتر از خودش به جنگ فرستاد تا ارثيه آنها گيرش بيايد، ميشود به همه کتابش استناد کرد؟! لذا هر چند تاريخ طبري کتابي معروف و بعنوان يکي از منابع دست اول تاريخي شناخته مي شود ولي نمي توان به مطالب آن بدون نقد و بررسي اعتماد کرد. اشاره اي به ميزان اعتبار گزارشات تاريخ طبري: طبرى در جلد 3، ? و ? تاريخ خود، 701 روايت تاريخى پيرامون وقايع سالهاى 11 تا 37 هجرى (دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان) از طريق اين چند نفر نقل کرده و در نتيجه حقايق تاريخى اين دوره را وارونه جلوه داده است. 1 - السرى؛ خواه مقصود «السرى بن اسماعيل کوفى» باشد يا «السرى بن عاصم» (متوفاى 2?8) هر دو از کذّابان روزگار و وضاعان تاريخ و حديثند.(?) ? - شعيب بن ابراهيم کوفى؛ مجهول و گمنام.(?) ?- سيف بن عمر؛ راوى اخبار دروغ از زبان افراد ثقه.(?) ?- يزيد الفقعسى؛ فردى است گمنام که در کتابهاى رجال عنوان شده است. روايات اين چند نفر، پيرامون حوادث اين دوره، در جلد 3، ? و ? تاريخ طبرى پخش است و با پايان جلد ? احاديث آنان نيز پايان مىيابد، بطورى که در حوادث ديگر (جز يک حديث در جلد 10) حديثى از اين چند نفر نقل نکرده است. آيا اطلاعات تاريخى «السرى» و «سيف بن عمر» منحصر به حوادث اين دور? خاص بوده است؟ آن هم فقط حوادث مربوط به مذهب؟ آيا جز اين است که چون حوادث اين زمان، پايه و اساس عقايد و آراى مسلمانان به شمار مىرود، هدف آنان از نقل اين احاديث، تحريف و وارونه نشان دادن حقايق تاريخى اين دوره بوده است؟ هر کس در اين روايات دقت کند، متوجه مىشود که همه، ساخته و پرداخت? يک دست و يک نفر است و هم? مطالب يک هدف را تعقيب مىکند، گمان نمىرود که اين مطلب بر طبرى پوشيده باشد. چه بايد کرد! نتيج? حبّ و بغضها و غرض ورزىها جز اينها نمىتواند باشد. متأسفانه اين روايات ساختگى و مجعول، بعد از طبرى در کتابهاى تاريخ «ابن عساکر» ؛ «کامل ابن اثير» ، «البدايه والنهايه» ، «تاريخ ابن خلدون» و... پخش شده، که همگى بدون تحقيق از طبرى پيروى نموده و پنداشتهاند که آنچه او نقل کرده همان واقعيت است، بدين ترتيب مورخان متأخر نيز، از اکاذيب محفوظ نمانده و يکى پس از ديگرى اين دروغها را به عنوان «روايات تاريخى» نقل نمودهاند. طبري از کعب الاحبار يهودي از ابوهريره از بسر بن ارطاة حديث نقل کرده است و اين افراد در منابع رجالي خود اهل سنت به کذاب جعال وضاع و زنديق متهم هستند. /????/ مطالعه بيشتر: ملاک هاي نقد و بررسي گزارشات تاريخي پي نوشتها: 1) - تهذيب التهذيب، ج 3، ص ??، تاريخ الخطيب، ج 9، ص 193؛ ميزان الإعتدال، ج 1، ص 37؛ لسان الميزان، ج3، ص13 2) - ميزان الإعتدال، ج 1، ص ??7؛ لسان الميزان، ج 3، ص 1?? 3) - ميزان الإعتدال، ج 1، ص ?38؛ تهذيب التهذيب، ج ?، ص 29?
نظر خودتان را ارسال کنید