سلام وقت شما بخير اصل عمامه وعبا - منهاي تغييراتي مانند رنگ- از زمان پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ص) رايج بوده است و آن بزرگواران، از لباس عمامه وعبا استفاده مي نمودند. {در روايات نيز به اين نوع لباس سفارش شده است. از احاديث موجود در کتب روايي شيعه و سنّي استفاده ميشود که پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت معصومان(ع) است؛ از آن جمله: ?. جابر نقل کرده است: پيامبر اکرم(ص) در هنگام فتح مکه، در آغاز ورود به مکّه عمامهاي مشکي بر سر داشت.(?) ?.امام علي(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) در روز عيد غدير، عمامهاي بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آويزان کرد؛ آن گاه فرمود: «خداي متعال در جنگ بدر و حنين مرا با فرشتگاني کمک کرد که با چنين عمامه هايي معمّم بودند.»(?) ?. در روز عيد غدير، هنگامي که پيامبر خواست علي(ع) را به عنوان جانشيني خود معيّن کند، با دست مبارک خود، عمامهاي سياه بر سر علي(ع) پيچيد و يک طرف آن را بر دوش وي افکند. در روايت ديگر آمده که چون عمامه را بر سر حضرت نهاد فرمود: «العمامه تيجان العرب؛ عمامه، تاج عرب است».(?) مرحوم مجلسي نقل ميکند که پيامبر در حال مسافرت و حضور در محل، خيلي از اوقات، عمامه سياه بر سر مينهاد.(?) ?. زيد بن صوحان نقل ميکند: علي(ع) در آغاز خلافتش در «ذيقار» خطبه خواند در حالي که عمامه سياه بر سرداشت.(?) همچنين در جنگ صفين، در زماني که تصميم گرفت حمله سختي به لشکر معاويه بکند، عمامه سياهي که از رسول خدا نزد وي بود، بر سر نهاد.(?) امام مجتبى(ع) بعد ازشهادت پدر در مسجد کوفه در حالي که عمامه سياه بر سر داشت، براي مردم خطبه خواند.(?) امام سجاد(ع) در حالي به مسجد پيامبر در مدينه وارد ميشد که عمامه سياه بر سر داشت.(?) عمامه بر سر گذاشتن، پس از ظهور اسلام در کشورهاي اسلامي رواج يافت. در آغاز اهل فضل و علماي دين،و اندک اندک ديگر طبقات جامعه آن را پذيرفتند. حتي در دوره خلفا سپاهيان عمامه سياه داشتند.(?) در زمان قديم عمامه، عبا و قبا، مختص گروه خاصى از مؤمنان نبود بلکه افراد صالح و متدين اين لباس را مى پوشيدند . بعدها به تدريج تنها علماى دينى در اين لباس ماندند و اين لباس به عنوان علامت و نشانه علماى اسلام به حساب آمد ونشانه جايگاه وشخصيت آنان محسوب مي شد. در حال حاضر يکى از شرايط پوشيدن عمامه و قبا و عبا داشتن صلاحيت لازم است . اگر کسى داراى آن شرايط نباشد اگر بپوشد، کار نادرست انجام داده است و مانند کسى مىماند که لباس پزشکى بپوشد در حالى که شرايط پزشکي را ندارد. در قديم براى پوشيدن اين لباس، تنها صلاحيت اخلاقى کافى بود. به همين جهت بسيارى از تاجران و پزشکان هم اين لباس را مى ئپوشيدند ولى امروزه يکى از شرايط اين لباس، کسب علوم اسلامى و تبليغ دين است. در حقيقت بايد به عنوان يک لباس کار و اعلام آمادگى براى پاسخگويى به پرسشهاى دينى، به آن نگاه شود. نه يک امتياز اجتماعى و از سوء استفاده احتمالى برخى در اين لباس بايد جلوگيرى کرد. فلسفه ديگر اين لباس اين است جايگاه صنفى بسيارى از اقشار جامعه اقتضا مىکند که از ساير اقشار مردم باز شناخته شوند؛و داراى يک نوع لباس مشخص باشند مانند نيروهاى نظامى و انتظامى و... درباره روحانيان نيز چنين است. بر اساس روايات متعدد «العلماء ورثه الانبياء» «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الى رواه احاديثنا فانهم حجتى عليکم و... »روحانيان، امانت داران ائمه اطهار(ع) و مرجع روحى و معنوى و اجتماعى و... مردم مىباشند؛از اين رو نيازمند لباسى مشخص مىباشند تا بدين وسيله در جامعه مشخص شوند و مراجعه به آنها در مواقع نياز آسانتر باشد. در موقع نماز جماعت تأکيد شده که امام جماعت داراي لباس خاصي روحانيت باشد چنان که امام صادق(ع) فرمود: «شايسته نيست که امام جماعت بدون عبا و عمامه باشد» (??) پوشيدن اين لباس، هر چند شأن و منزلتى نسبت به ساير اقشار مردم براى روحانيان ايجاد نمى کند، ولى موجب تعظيم شعائر الهى مى گردد که مورد اهتمام قرآن است. وجود شخصيت هاى وارسته جامعه که به عنوان سمبل و مظهر علم و تقوا و وارستگى و ارزشهاى اسلامى و ملبس به لباس رسول اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) باشند، از شعائر الهى مى باشد. و نيز در حفظ و گسترش ارزشهاى الهى و اسلامى در جامعه و تقويت هويت مذهبى در مقابل تهاجم ارزشهاى بيگانه، بسيار مؤثر است. خصوصا در جامعه ما که متأسفانه تحت تأثير تهاجم فرهنگي غرب، حتي لباس سنتي و بومي خويش را حفظ نکرده است. بنابراين وجود قشر خاصي در جامعه با لباس مذهبي و سنتي، نماد پايداري در مقابل هجوم فرهنگ و ارزش هاي غربي است و مايه فخر و مباهات محسوب مي گردد. از سوي ديگر اين لباس نماد جايگاه وموقعيت علوي ومر جعيت ديني به حساب مي آيد .اگر به اين لباس عنايت شده ،از آن روست که علما با پوشيدن اين لباس جايگاه خودر ا مشخص وپاسخگوي مسايل ديني مردم باشند. پينوشتها: ?. ميزان الحکمه، ج ?، ص ????، ح ?????. ?. احمد بن حسين بيهقي، السنن الکبري (سنن بيهقي)، ج ??، ص ??. ?ـ وسائل، ???، ص ??? ـ. ?ـ بحار الانوار، ج ??، ص ???. ?ـ همان، ج ??، ص ??. ?ـ همان، ص ??? ـ???. ?ـ سياهپوشي... ص ???. ?ـ وسائل الشيعه، ج ?، ص ???، حديث ?. ?ـ دائرة المعارف فارسي، غلامحسين مصاحب، ج ?، ص ?????. ?? وسايل، ج ?، ص ???، باب ??، ح ?.
نظر خودتان را ارسال کنید