سلام.پرسشگر محترم بدون مقدمه عرض مي شود که اين قضيه را نبايد براي مادر و خانواده نقل کنيد در ذهن خود پيش داوري نکنيد و سريع در محکمه درون پدر را محکوم نکنيد و او را مجرم جلوه ندهيد. رفتار عادي و معمول را با پدر داشته باشيد و در اين زمينه اصلا گفتگو نکنيد مگر اين که خود پدر آغاز سخن کند که شما در پايان صحبت پدر فقط مودبانه بگوييد من در مقام قضاوت نيستم لذا نظري ندارم. در هر حالي احترام پدر و مادر را بايد نگه داشت،کنار پدر و مادر بودن در عين حال که نعمت است سختي مبناي لزوم اجازه شوهر براي خروج از کشور همان مبناي فقهي اجازه شوهر براي خروج از خانه است، بنابراين بايد چرا زن براي خروج از خانه بايد از شوهر اجازه بگيرد؟ از ديدگاه برخي از انديشمندان اجازه گرفتن از شوهر به صورت مطلق نيست ودر مواردي که خارج شدن از منزل خلاف شئون مرد يا خلاف حق استمتاع نباشد منوط به اجازه گرفتن از شوهر نيست. زن در چارچوب حفظ حقوق همسر و فرزندان، حق فعاليت هاي اجتماعي، علمي و فرهنگي را دارد و نبايد همسر او مانع از وظايف فرهنگي و اجتماعي او بشود. وبه نظر ما اگر در خانوده، اصل بر تفاهم و گذشت باشد. هيچ مشکلي به وجود نخواهد آمد. به نظر مشهور فقها و به فتواي امام نيز اگر در ضمن عقد نکاح شرط شود که زن اجازه خروج از منزل را داشته باشد و نيازمند اذن و اجازه شوهر نباشد و يا اين که عقد مبني بر اجازه خروج زن از منزل انجام شده باشد(مانند اين که زن اشتغال به کار در خارج از منزل داشته و شوهر هم ميدانسته و مخالفت نکرده و عقد ازدواج هم در همين اوضاع و احوال و با علم و آگاهي و توافق ضمني و يا صريح انجام بگيرد؛ در اين دو صورت(شرط ضمن عقد و عقد مبني براي جواز خروج زن) نيازمند اذن شوهر نيست و او نمي تواند از خروج زن ممانعت کند؛ مگر اين که مفسدهاي در بين باشد که در اين صورت از باب ديگري و به خاطر حکم ديگري شوهر مي تواند جلوگيري کند. همچنين اگر مردي حقوق اقتصادي زن را تأمين نکند و زن مجبور شود که براي تأمين مخارج خود کار کند، خروج او از منزل براي کار جايز است. همچنين است خروج زن براي هر امر لازم و واجب عقلي و شرعي، بنابراين نياز به اجازه شوهر در صورتي است که هيچ ضرورت عقلي و شرعي در کار نباشد و اين حکم خود داراي فلسفههاي متعددي ميباشد از جمله اين که: زندگي خانوادگي اقتضائاتي دارند(از قبيل لزوم انضباط و نظم و کنترل صحيح و نيز تفاهم و علاقه و محبت و صميميت بين زن و شوهر و رعايت علايق و عواطف و احترام به يکديگر) و چه بسا خروج زن بدون رضايت شوهر از منزل مفاسدي داشته باشد و مشکلاتي ايجاد نمايد و يا حقي از شوهر ضايع شود و به استمرار و بقاي زندگي خانوادگي آسيب رساند. ازاينرو براي جلوگيري از اين گونه آسيبها به زندگي مشترک، چنين حکمي قرار داده شده است و روشن است که اين حکم به معناي مردسالاري نيست، زيرا اولاً مردسالاري واژهاي ابهامآميز است و به انحاي گوناگون قابل تصوير ميباشد. ثانيا از نظر اسلام، خود مرد نيز اجازه ندارد به ميل و هوي و هوس و تمايلات خودش زندگي کند تا چه رسد به اين که زن و فرزند تابع محض و بيچون و چراي او باشند؛ بلکه نظام خانواده در اسلام براساس حقوق و وظايف متقابل پايهريزي شده و در آن هم مردسالاري و هم زنسالاري غلط است و آنچه صحيح است خداسالاري، دينسالاري، عقلسالاري و قانونسالاري است. بنابراين به طور خلاصه مردسالاري که به معناي تسلط بيچون و چراي مردان به زنان است، در اسلام وجود ندارد. براساس نگرش اسلامي، هيچ انساني بر انسان ديگر تسلط ندارد و آدميان ملک حقتعالي هستند و اگر حقوقي براي فردي قرار داده شده باشد، به تناسب آن حقوق وظايفي نيز بر گردن او گذاشته ميشود؛ يعني، حقوق، همراه با تکليف و مسؤوليت و حقوق متقابل ميباشد. در احکام شرعي نيز مشاهده ميشود که در قبال حقوقي که براي مرد قرار داده شده، تکاليفي(مانند مهريه و نفقه) نيز بر گردن او گذاشته شده است. گذشته از اين، حقوق مرد نيز محدود و مشروط است به اين که موجب عسر و حرج و ضرر براي زن نباشد. آري، اداره زندگي خانواده به عهده مرد است که بايد براساس عقل و شرع خانواده را اداره کند؛ يعني، خانواده و زندگي خانواده نيز به ميل و اختيار او واگذار نشده است و او در اداره خانواده نيز محدود و مقيد به رعايت احکام شرع ميباشد، به علاوه ميدانيم که انسان چه زن و چه مرد کامل خلق نشده است و هر کدام از زن و مرد نقايص و نارساييها و نيازهاي خود را دارند. در زندگي مشترک نيز، با تفاهم و همدلي ميتوانند همديگر راکامل نمايند و هر کدام در راه و مسير کمال و تعالي و خروج از نقصان و ضعف و نارسايي، نيازمند ديگري است: «انتم لباس لهن و هن لباس لکم»،(بقره، آيه 187).
نظر خودتان را ارسال کنید