حضرت مهدی (عج) در اندیشه اهل سنت چه جایگاهی دارد؟

متن سوال: 
حضرت مهدي (عج) در انديشه اهل سنت چه جايگاهي دارد؟

مقدمه اعتقاد به ظهور مهدي موعود عليه السلام بخشي از اعتقادات اسلامي را تشکيل مي دهد و با وجود پاره اي از اختلاف نظرها در برخي از جزئيات مربوط به شخص امام مهدي عليه السلام و نيز در باره چگونگي ظهور و تشکيل حکومت آن حضرت، تمامي مذاهب اسلامي به آمدن چنين شخصيتي در آخر الزمان باور دارند و بر خلاف نظر بعضي از نويسندگان، اين عقيده اختصاص به مذهب شيعه نداشته و ندارد و اين واقعيت با مراجعه به منابع روايي و ديدگاههاي عالمان مذاهب اسلامي به خوبي روشن مي شود. عالمان و دانشمندان چهار مذهب اصلي اهل سنت، يعني: شافعيان، حنبليان، مالکيان و حنفيان به اين واقعيت تصريح دارند و آن را از جمله اعتقادات اسلامي بر شمرده و حتي برخي آن را ضروري دين نيز دانسته اند. با اين وصف، برخي از نويسندگان اسلامي و به ويژه در دوره اخير، از پذيرفتن اصل مهدويت سرباز زده اند و با دلايلي که به نظر مي رسد برخي از آنها برگرفته از ديدگاههاي مستشرقان باشد، به انکار مهدويت به عنوان عقيده اي اسلامي پرداخته و آن را بر آمده از تفکرات شيعه معرفي کرده اند. بر خلاف اين اظهار نظر غير کارشناسانه، اعتقاد به امام مهدي عليه السلام و تصريح بر اسلامي بودن اين باور، از سده هاي نخستين تاريخ اسلام تاکنون وجود داشته و در آثار و نوشته هاي دانشمندان اسلامي منعکس شده است و ناديده گرفتن اين واقعيت همانند انکار امور بديهي و واضح است. در اين نوشتار، براي اثبات اين ادعا گفته ها و نوشته هايي از دانشمندان چهار مذهب اصلي اهل سنت ذکر مي شود که به روشني بيانگر اين مهم است؛ البته بايد اعتراف کرد که توجه به اين موضوع در ميان عالمان شافعي مذهب جايگاه ويژه و برتري داشته است و آثار و تأليفات آنان در اين زمينه، بيش از آثار و تأليفات ديگر دانشمندان مذاهب اسلامي مي باشد. الف. دانشمندان شافعي آنان توجه خاص و ويژه اي به موضوع مهدويت داشته اند و در بسياري از آثار و نوشته هاي خود، از زواياي مختلف به طرح اين بحث و مباحث پيراموني آن پرداخته اند؛ گاهي با ذکر روايات و احاديث مربوط، گاهي با بيان ويژگيها و اوصاف حضرت و ديگر گاه با رد اشکالات و شبهاتي که در اين حوزه وارد شده است. يادآوري اين نکته مفيد است که تعدادي از دانشمندان شافعي مذهب در مورد خصوصيات و ويژگيهاي امام عليه السلام با شيعه هم عقيده هستند و اين واقعيت از لا به لاي برخي نوشته هاي آنان مشهود است. اينک برخي از نوشته ها و نظرات تعدادي از نويسندگان شافعي مذهب ذکر مي شود: 1. کمال الدين محمد بن طلحة الشافعي (م قرن هفتم ه . ق) وي با نوشتن کتاب «مطالب السؤول في مناقب آل الرسول» ديدگاههاي خود را در باره امامان معصوم عليهم السلام بيان داشته است و همان گونه که از نام کتاب پيداست، مؤلف، آن را در باره فضايل و زندگي نامه امامان عليهم السلام نگاشته است و به همين سبب، باب آخر کتاب را به امام مهدي عليه السلام اختصاص داده و در آنجا نظرات خود را در باره آن حضرت بيان داشته است. نکته مهم و قابل توجه در انديشه اين نويسنده، اين است که در مورد شخص آن حضرت، به مانند شيعه معتقد است که ايشان فرزند امام عسکري عليه السلام مي باشد و اکنون نيز در قيد حيات است. براي اثبات ظهور امام عليه السلام ، احاديث متعددي را از منابع اهل سنت ذکر کرده و در پايان نيز به بررسي و ارزيابي برخي اشکالات در باره امام مهدي عليه السلام پرداخته و به تفصيل آنها را پاسخ داده است. از جمله آن اشکالات اينکه چگونه مهدي موعودي که پيامبر صلي الله عليه و آله وعده آمدن وي را داده است، همان محمد بن الحسن العسکري مي باشد؟ نويسنده در توجيه حديث «اسم ابيه اسم ابي» که برخي منابع اهل سنت آن را به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله ذکر کرده اند، توضيح مفصل و ارزشمندي را بيان داشته است. 2. کنجي شافعي (م قرن هفتم ه . ق) يکي از کتابهاي خوب و منظمي که احاديث و مباحث مربوط به امام مهدي عليه السلام را با ترتيبي خاص و با ابواب و موضوعاتي منسجم ذکر کرده، کتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان» نوشته کنجي شافعي است. وي در مقدمه کتاب مي نويسد: «من اين کتاب را به نام «البيان في اخبار صاحب الزمان» ناميدم و از ذکر هر روايتي که از طريق شيعه وارد شده، اجتناب کردم؛ که شيعه هر چند نقلش صحيح باشد، براي آنان کارساز است... و استدلال به احاديث غير شيعه مسئله را تأکيد بيشتري خواهد بخشيد.» نکته حائز اهميت در اين نوشته آن است که نويسنده با عنواني که به آخرين باب داده ـ بر خلاف نظر بيشتر اهل سنت ـ امام مهدي عليه السلام را متولد شده مي داند و معتقد است که وي داراي حيات است. وي در ابتداي باب 25 مي نويسد: «هيچ امتناعي در بقاء مهدي وجود ندارد؛ به دليل اينکه عيسي و الياس و خضر عليهم السلام که از اولياي خداوند مي باشند، زنده اند و دجال و ابليس که از دشمنان خداوند هستند نيز زنده اند و زنده بودن اينها به وسيله قرآن و سنت اثبات شده. آن گاه که بر اين موضوع اتفاق کرده اند، زنده بودن مهدي را انکار کرده اند. پس بعد از اين به سخن هيچ عاقلي توجه نمي شود، اگر بخواهد باقي بودن مهدي را انکار نمايد. نويسنده در ادامه، با ذکر دلايل و مستنداتي، زنده بودن عيسي و خضر عليهماالسلام را اثبات مي کند و از اين دلايل نتيجه مي گيرد که زنده ماندن امام مهدي عليه السلام در مدت طولاني هيچ استبعادي ندارد. 3. اسماعيل بن کثير(م 774 ه . ق) وي در کتاب «النهاية في الفتن و الملاحم» فصل ويژه اي براي امام مهدي عليه السلام گشوده و ضمن توضيحاتي در باره ايشان، احاديث و روايات زيادي را نقل کرده و در پاره اي از موارد به توضيح آنها نيز پرداخته است. وي عنوان اين فصل را چنين ذکر کرده: «فصل في ذکر المهدي الذي يکون في آخر الزمان.» در ابتداي اين فصل اين چنين آغاز مي کند: «مهدي عليه السلام يکي از خلفاي راشدين و از امامان هدايتگر مي باشد که روايات منقول از رسول خدا صلي الله عليه و آله در مورد او نقل شده و گوياي اين است که حضرت در آخر الزمان خواهد آمد و به گمانم ظهورش پيش از آمدن عيسي عليه السلام باشد.» وي تصريح مي کند که مهدي موعود عليه السلام از ذريه رسول خدا صلي الله عليه و آله و از فرزندان فاطمه عليهاالسلام مي باشد. نويسنده بعد از ذکر برخي از احاديث، در باره سند آنها به قضاوت نشسته و در چند مورد، اسناد اين روايات را صحيح و يا حسن دانسته است. 4. سعد الدين تفتازاني (م 793 ه . ق) وي در مبحث امامت کتاب «شرح المقاصد» که آخرين بخش اين کتاب است، موضوع ظهور امام مهدي عليه السلام را مورد توجه قرار داده، مي نويسد: «روايات صحيحه اي در مورد ظهور پيشوايي از نسل فاطمه عليهاالسلام آمده و چنين دلالت دارد که آن حضرت، دنيا را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از پر شدنش از ظلم و ستم... .» وي در ادامه، ظهور امام عليه السلام را از جمله نشانه هاي قيامت بر شمرده و مجددا بر صحت اخبار مهدويت تأکيد ورزيده؛ هر چند آنها را احاديث آحاد دانسته است. البته نگاهي نقادانه به نگرش شيعه به مهدويت دارد و زنده بودن امام مهدي عليه السلام را امري بعيد دانسته و ظاهرا مهم ترين دليل وي در اين مطلب، همين استبعاد حيات حضرت مي باشد که معلوم است استبعاد تنها، نمي تواند دليل قانع کننده و درستي باشد؛ چون واضح است که اگر با استبعاد تنها بشود موضوعي را منکر شد، بسياري از مباحث و مسائل به راحتي قابل انکار خواهد بود و البته اين شيوه اي پسنديده نمي باشد. 5. جلال الدين سيوطي (م 911 ه . ق) وي که از نويسندگان برجسته اهل سنت در زمينه هاي گوناگون حديثي، تفسيري و علوم قرآني است، تأليف مستقلي در باره امام مهدي عليه السلام دارد با نام «العرف الوري في اخبار المهدي» و در آن صدها حديث را از منابع متعدد و مختلف اهل سنت جمع آوري کرده است و اين کار، نشان از اهتمام و توجه جدي وي به اين موضوع دارد. نويسنده که بيشتر به نقل احاديث اکتفا کرده و به ندرت توضيحاتي در باره آنها ذکر کرده است، در پايان، فصلي را گشوده و در آن چهار نکته مهم را يادآوري کرده که عبارت است از: 1. مهدي عليه السلام يکي از خلفاي دوازده گانه اي است که در حديث جابري سمره ذکر شده ؛ 2. مهدي عليه السلام نمي تواند از فرزندان عباس بن عبد المطلب باشد؛ 3. سند حديث «لَا مَهْدِي اِلَّا عِيْسَي بْنُ مَرْيَمَ» ضعيف است؛ چون با نقل متواتري که گوياي ظهور مهدي عليه السلام است، و اينکه وي از فرزندان رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد و عيسي پشت سر او نماز خواهد خواند، متعارض است؛ 4. آنچه نقل شده که مهدي عليه السلام از مغرب ظهور خواهد کرد، هيچ پايه و دليلي ندارد. علاوه بر آنچه که وي در اين اثر نقل کرده، در برخي ديگر از آثارش، همانند: «الجامع الصغير» احاديثي را در باره امام مهدي عليه السلام ذکر کرده است. 6. ابن حجر هيتمي (م 974 ه . ق) وي در کتاب «الصواعق المحرقه» در ذيل آيه دوازدهم که در فضايل اهل بيت عليهم السلام نقل کرده، روايات مربوط به امام مهدي عليه السلام را با تفصيل زيادي از منابع متعدد اهل سنت آورده است و در ادامه مي نويسد: «قول بهتري است که خروج امام مهدي عليه السلام پيش از ظهور عيسي عليه السلام مي باشد؛ ولي برخي نيز گفته اند: بعد از آن مي باشد. ابو الحسن آبري مي گويد: روايات ظهور مهدي عليه السلام که از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده و متواتر و مستفيض هستند، دلالت دارند که وي از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله است و زمين را پر از داد مي کند و به همراه عيسي عليه السلام خروج مي نمايد و او را در کشتن دجال در درب «لدّ» در سرزمين فلسطين ياري مي رساند و او امام اين امت خواهد شد و عيسي عليه السلام پشت سر او به نماز مي ايستد.» وي در شرح حال ابي القاسم محمد الحجة مي گويد: «سن وي هنگام وفات پدر، پنج سال بوده که خداوند در اين سن به وي حکمت عطا کرد.» با اينکه سخن وي صراحت در تولد پسر امام عسکري عليه السلام دارد، اما در ادامه و نيز در جايي ديگر، شديدا بر شيعيان تاخته است که چرا آنان مهدي موعود عليه السلام را همان فرزند امام عسکري عليه السلام دانسته اند. هيتمي در جايي ديگر و در پاسخ به پرسشي در مورد اعتقاد به يک مدعي مهدويت و نيز سؤال در باره حکم منکران امام مهدي عليه السلام چنين نوشته است: «اعتقاد اين گروه (معتقدان به مهدي بودن آن شخص) باطل و زشت است و بدعتي فاحش و گمراهي حتمي مي باشد و اما انکار مهدي عليه السلام اگر به خاطر انکار سنت باشد، حکم کفر و ارتداد آنان بايد صادر شود و کشته شوند و اگر اين انکار، نه به خاطر انکار سنت، بلکه صرف دشمني با بزرگان اسلامي باشد، پس تعزير آنان لازم است.» وي ضمن يادآوري مطلب ياد شده و تأکيد بر آن در کتاب «الفتاوي الحديثية» براي استوار کردن رد اين افکار و عقايد، احاديث متعدد و مختلفي را در باره امام مهدي عليه السلام ذکر کرده و به استناد آنها، ادعاي آنان را غير قابل قبول معرفي کرده است. ضمنا وي کتابي مستقل در باره امام مهدي عليه السلام به رشته تحرير در آورده با نام «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» که اين نوشته در سه باب و يک خاتمه خلاصه شده و باب اول به بيان نشانه ها و خصوصياتي که براي امام مهدي عليه السلام در روايات آمده، اختصاص يافته است و در اين قسمت، با استناد به احاديث، 63 عنوان را يادآور شده است. در باب دوم روايات و احاديثي را که از صحابه ذکر شده، نقل کرده و در آن 39 حديث را آورده است. در باب سوم آنچه که از تابعين در باره امام عليه السلام نقل شده، آورده که جمع آنها 56 حديث است و در خاتمه کتاب، مباحث مختلفي از قبيل خروج امام عليه السلام پيش از آمدن عيسي عليه السلام ، علامات نزول عيسي عليه السلام ، خروج يأجوج و مأجوج، و نيز خروج دابة الارض را با تکيه بر احاديث و گفته هاي علما ذکر کرده است. افزون بر اين چند مورد که از ميان علماي شافعي مذهب ذکر شد، شمار زيادي از دانشمندان شافعي، در باره امام مهدي عليه السلام با صراحت اظهار نظر کرده اند و برخي حتي تأليف مستقل و ويژه اي در اين مورد به سامان رسانده اند که به جهت رعايت اختصار تنها نام چند نفر از آنها برده مي شود: 1. مناوي (م 103 ه . ق) در کتاب «فيض القدير»؛ 2. محمد رسول برزنجي (م 1103 ه . ق) در کتاب «الاساعة لا شراط الساعة»؛ 3. محمد الصبان (م 1307 ه . ق) در کتاب «اسعاف الراغبين و ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون.» ب. دانشمندان حنبلي 1. امام احمد بن حنبل (م 241 ه . ق) وي رئيس فرقه حنبليهاست و نويسنده يکي از گسترده ترين و کهن ترين جوامع حديثي اهل سنت نيز به شمار مي رود. وي در اين مجموعه حديثي، احاديث مختلف و متعددي را در باره امام مهدي عليه السلام ذکر کرده است. يکي از فضلاي محترم حوزه علميه قم در اقدامي شايسته، احاديث مربوط به امام مهدي عليه السلام را که در اين کتاب حديثي آمده، جمع آوري کرده و با نام «احاديث المهدي عليه السلام من مسند احمد بن حنبل» به چاپ رسانده است. در اين کتاب، 136 حديث از مسند احمد استخراج شده و طي چند بخش تنظيم گرديده است که در بردارنده موضوعات متعدد و مختلفي در باره امام مهدي عليه السلام است؛ از نشانه هاي ظهور آن حضرت تا ظهور و وضعيت عصر ظهور و ديگر موضوعات مرتبط با امام مهدي عليه السلام . ممکن است گفته شود: چون احمد بن حنبل در باره اين احاديث قضاوت خاص نداشته است، پس ذکر اين احاديث نمي تواند دليلي براي اثبات ديدگاه و نظر او در اين باره باشد؛ ولي در جواب بايد گفت: ثبت اين تعداد زياد از احاديث در اين جامع حديثي کهن، حتما نشان از پذيرش و اعتماد نويسنده بر اين احاديث دارد و چنين اهتمامي از سوي وي حکايت از مقبوليت محتواي آنها نزد وي دارد. بنابراين، مهم ترين شخصيتِ فرقه حنبلي که در موضوع مهدويت ديدگاهش روشن و مشخص است، امام آنها يعني احمد بن حنبل است. 2. ابن تيم جوزيه حنبلي (م 751 ه . ق) وي که از نويسندگان سرشناس و معروف اهل تسنن است، فصل پنجاهم کتاب «المنار المنيف في الصحيح و الضعيف» را به مباحث مربوط به امام مهدي عليه السلام اختصاص داده و در ردّ حديث جعلي «لَا مَهْدِيَّ اِلَّا عِيسَي بْنُ مَرْيَمَ؛ مهدي جز عيسي وجود ندارد.» مطالب و مباحث مختلفي را ذکر کرده و از قول برخي از دانشمندان اهل سنت، از جمله احمد بن الحسين آبري تواتر روايات نبوي را در باره امام مهدي عليه السلام ياد آور مي شود و مي گويد: «تواتر در اين باره وجود دارد که آن حضرت از اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله است و عيسي عليه السلام به هنگام ظهور وي، خواهد آمد و در نماز به او اقتدا خواهد کرد.» وي در ادامه، براي تأکيد گفته آبري، روايات متعددي را از منابع اهل سنت ذکر کرده و هنگام تقسيم بندي اين احاديث، تصريح دارد که اينها چهار دسته هستند: صحيح، حسن، غريب و موضوع. و به اين ترتيب، تعدادي از احاديث امام مهدي عليه السلام را صحيح و حسن دانسته و آنها را داراي حجيت و قابل براي استدلال معرفي کرده است. 3. يحيي بن محمد حنبلي (م قرن دهم ه . ق) وي در پاسخ به پرسشي در مورد معتقدان به يک مدعي مهدويت و نيز در باره منکران اصل مهدويت چنين نوشته است: «الحمد لله اللهم اهدنا لما اختلف فيه الحق باذنک! عقيده مذکور بدون شک، باطل است؛ چون مستلزم مخالفت و ردّ احاديث صحيحي است که از پيامبر صلي الله عليه و آله رسيده و پيامبر صلي الله عليه و آله در اين احاديث از ظهور مهدي عليه السلام در آخر الزمان خبر داده و ويژگيهاي شخصي مهدي عليه السلام و حوادث زمان ظهور را ياد کرده است. يکي از علائم مهم ظهور مهدي عليه السلام که کسي نمي تواند ادعا کند که واقع شده است، فرود آمدن حضرت عيسي عليه السلام از آسمان و قرار گرفتن او در کنار مهدي عليه السلام و نمازگزاردن او پشت سر آن حضرت و همين طور خروج دجال و کشته شدن او مي باشد... و کسي که مهدي موعود عليه السلام را تکذيب کند، رسول خدا صلي الله عليه و آله به کفر او خبر داده است... .» ج. عالمان حنفي و مهدويت تعدادي از عالمان و نويسندگان حنفي مذهب در باره مهدويت و اعتقاد به مهدي آخر الزمان، نوشته ها و آثار خوب و ارزشمندي را از خود بر جاي گذاشته اند. در پاره اي از موارد، علاوه بر اصل اعتقاد به ظهور امام مهدي عليه السلام ، به مانند شيعه به زنده بودن وي نيز معتقد مي باشند و اينک ديدگاه چند نفر از دانشمندان حنفي مذهب در پي مي آيد: 1. ابن جوزي (م 650 ه . ق) وي در کتاب معروفش، «تذکرة خواص الامة في خصائص الائمة عليهم السلام »، فصلي جداگانه به امام مهدي عليه السلام اختصاص داده و مباحث و موضوعات مختلفي در اين باره نگاشته است و در آغاز اين فصل مي گويد: «فصل في ذکر الحجة المهدي هو محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا و کنيته ابو عبد الله و ابو القاسم و هو الخلف الحجة صاحب الزمان.» آن گاه رواياتي از منابع اهل سنت ذکر مي کند که در آنها موضوعات مربوط به امام مهدي عليه السلام مطرح شده است. ابن جوزي سپس به ديدگاه اماميه در باره زنده بودن امام مهدي عليه السلام پرداخته و برخي دلايل شيعيان در اين باره را ياد آور شده است. از نوشته ابن جوزي چنين بر مي آيد که وي اعتقاد شيعه را در باره امام مهدي عليه السلام پذيرفته و آن را منطقي و قابل قبول دانسته است. 2. ابن طولون دمشقي (م 935 ه . ق) وي که در حديث، فقه و تاريخ صاحب نظر و در بسياري از موضوعات داراي آثار و نوشته هايي بوده، کتابي با نام «الائمة الاشاعة» دارد که بخشي را به «الحجة المهدي» اختصاص داده و در آن به بحث در باره امام مهدي عليه السلام پرداخته است. در اين اثر، بيشتر عقايد و انديشه هاي شيعه در مورد ولادت امام مهدي عليه السلام و زنده بودن آن حضرت را نوشته است و هر چند با صراحت اين عقايد را نپذيرفته، ولي از لا به لاي نوشته وي چنين بر مي آيد که تمايل به قبول آنها دارد و البته اظهار نظر صريح را به کتاب ديگرش با نام «الهدي الي ماورد في المهدي» موکول کرده و ظاهرا از اين نوشته هم اثري باقي نمانده است. ابن طولون در کتاب «الائمة اثنا عشر» با احترام و تجليل فراوان اسامي امامان دوازده گانه شيعه را در اشعاري گنجانده است. 3. عبد الوهاب شعراني (م 973 ه . ق) وي در باب 56 کتاب «اليواقيت و الجواهر» نشانه هاي قيامت را که در احاديث آمده، ذکر کرده که از جمله آنها، خروج امام مهدي عليه السلام مي باشد. نکته قابل توجهي که وجود دارد، اين است که وي با وجود حنفي بودن، به مانند شيعه معتقد است امام مهدي عليه السلام فرزند امام عسکري عليه السلام است و اکنون زنده و در قيد حيات مي باشد و تا زمان ظهور عيسي عليه السلام نيز زنده خواهد ماند. به متن عبارت وي بنگريد: «وي (امام مهدي عليه السلام ) از فرزندان امام عسکري عليه السلام است و ولادتش در شب نيمه شعبان سال 255 ه . ق اتفاق افتاده و تا زمان آمدن عيسي عليه السلام زنده خواهد ماند.» بدين شکل، وي نه تنها آمدن و ظهور امام مهدي عليه السلام را در آخر الزمان از جمله موارد حتمي بر شمرده است، بلکه تولد آن حضرت و حيات ايشان را تا زمان ظهور قبول دارد و از اين جهت، انديشه و عقيده وي بسيار نزديک به عقيده شيعه مي باشد. 4. ابو السرور حنفي (م قرن دهم ه . ق) وي که مفتي حنفيها در شهر مکه بوده است، در پاسخ به استفتائاتي که جماعتي از مسلمانان هند از علماي آن زمان مکه کرده اند و از آنان خواسته اند که نظرشان را در مورد اعتقاد به يک مدعي مهدويت و نيز منکران مهدويت بنويسند، چنين گفته است: «اعتقاد اين طايفه زشت کردار باطل است و پوچ. بايد با عقيده باطل و پيروان آن به سختي مبارزه کرد و اين فکر ياوه را از مغز آنان در آورد؛ چون اين عقيده مخالف است با احاديث صحيح و سنن صريح و متواتري که به وسيله راويان بسيار و اخبار فراوان رسيده است و آن احاديث و سنن همه مي گويد که مهدي موعود عليه السلام که در آخر الزمان خروج مي کند، همراه عيسي عليه السلام خواهد آمد و با کمک او، دجال را خواهد کشت. براي ظهور او، علامتهايي است، از جمله: خروج سفياني و گرفته شدن ماه و خورشيد در ماه رمضان بر خلاف معمول.» از اين گفته به خوبي نگاه مذهب حنفي به موضوع امام مهدي عليه السلام آشکار مي شود و معلوم مي گردد که نه تنها آنان اين فکر را قبول دارند، بلکه آن را مضمون احاديث صحيح و متواتر مي دانند و اين نکته بسيار مهمي مي باشد. 5. سليمان بن ابراهيم قندروزي (م 1294 ه . ق) وي که متولد شده در بلخ مي باشد، بيشتر تحصيلاتش را در همان ديار سپري کرد و ادامه تحصيلات را در بخارا گذراند. بعد از آن به تصوف و عرفان نيز روي آورد و از بزرگان صوفيه شد. بدين شکل، هم در مباحث نقلي و هم طريقي صاحب مقاماتي گرديد. او کتاب «ينابيع المودة» را در مناقب و فضايل اهل بيت عليهم السلام نگاشته است و بخش عمده اي از آن را به مباحث مربوط به امام مهدي عليه السلام اختصاص داده و آيات تفسير و تأويل شده در باره آن حضرت را ذکر کرده و نيز رواياتي که در مورد ايشان نقل شده، از منابع مختلف آورده است. همين طور، احاديث خلفاي دوازده گانه و تفسيرهايي که براي آنها شده را ذکر کرده و نقلهايي که در باره ولادت ايشان شده و نيز علماي سني مذهب را که تصريح بر ولادت آن کرده اند، نام برده است. در بخش ديگر، کرامات و خارق عادتهايي که توسط آن حضرت انجام شده را نقل کرده و ملاقات کنندگان با ايشان را در دوره غيبت ياد آور شده است. از مجموع نوشته هاي وي چنين بر مي آيد که نويسنده درباره امام مهدي عليه السلام همانند شيعه مي انديشد و معتقد به ولادت و زنده بودن آن حضرت است. 6. ابو البرکات آلوسي (م 1371 ه . ق) وي در کتاب «غاية المواعظ» در بخش شمارش نشانه هاي برپايي قيامت ـ به مانند برخي ديگر از دانشمندان اهل سنت ـ ظهور امام مهدي عليه السلام را از جمله اين نشانه ها دانسته و گفته است که قول صحيح تر نزد بيشتر عالمان و دانشمندان، ظهور و خروج امام مهدي عليه السلام است. وي از قول ابن حجر هيتمي در «الصواعق المحرقة» نقل مي کند که آيه «وَ اِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَة» در مورد امام مهدي عليه السلام نازل شده است. آن گاه در ادامه مي گويد که در باره آمدن امام مهدي عليه السلام ، احاديث و اخبار متعددي وارد شده و به همين مناسبت، تعدادي از اين احاديث را ذکر کرده است. در باره سير حکومتي که امام خواهد داشت، بحثهايي را مطرح کرده و نظرات عالمان معروف را مورد اشاره قرار داده است. وي در پايان، با اشاره به اعتقاد شيعه در مورد زنده بودن امام عليه السلام ، اين باور را مردود دانسته و آن را انکار مي کند؛ البته دليل خاصي براي اين کار ارائه نکرده است. د. امام مهدي عليه السلام در نگاه مالکيان همانند ديگر عالمان مذاهب اسلامي، علماي فرقه مالکي باور به ظهور و فرج امام مهدي عليه السلام را يکي از اعتقادات خود دانسته و بر آن تأکيد ورزيده اند. اين واقعيت در نوشته ها و آثار آنان کاملاً مشهود و واضح است. در دوره هاي مختلف، تصريح بر اين عقيده در لا به لاي کتابها و نوشته هاي آنها ديده مي شود. اينک از باب نمونه به گزارشي از نوشته ها و گفته هاي برخي از دانشمندان برجسته اين فرقه پرداخته مي شود: 1. قرطبي مالکي (م 671 ه . ق) او که از جمله عالمان و نويسندگان معروف و شناخته شده اهل سنت است، آثار علمي و مشهوري از خود بر جاي گذاشته که مهم ترين آنها تفسير «الجامع لاحکام القرآن» است. وي در کتاب ديگرش با نام «التذکرة في احوال الموتي و امور الآخرة» ابواب و فصولي را به بحث در باره امام مهدي عليه السلام اختصاص داده و با بيان احاديث متعددي از منابع اهل سنت، اين موضوع را دنبال کرده و در توضيح برخي از اين احاديث، مطالبي را در مورد امام مهدي عليه السلام بيان داشته است؛ البته نويسنده در تفسير آيه 33 سوره توبه، در کتاب تفسيرش، مضمون آن آيه را که وعده خداوند بر غلبه دين اسلام است، بنا بر قولي منطبق بر عصر و زمان امام مهدي عليه السلام دانسته است. 2. ابن صباغ مالکي (م 855 ه . ق) وي که از بزرگان فرقه مالکي در عصر و زمان خود بوده است، کتابي با نام «الفصول المهمة في معرفة احوال با وجود پاره اي از اختلاف نظرها در برخي از جزئيات مربوط به شخص امام مهدي عليه السلام و نيز در باره چگونگي ظهور و تشکيل حکومت آن حضرت، تمامي مذاهب اسلامي به آمدن چنين شخصيتي در آخر الزمان باور دارند الائمة عليهم السلام » نگاشته که انگيزه تأليف آن را بيان شرح حال و مقامات ائمه دوازده گانه عليهم السلام معرفي کرده است و اين نوشته را بنا بر درخواست برخي از معاصران خود به سامان رسانده است. وي در فصل دوازدهم اين کتاب، شرح حال و خصوصيات امام مهدي عليه السلام را ذکر کرده و در آن، مباحث مختلف و احاديث گوناگوني در باره امام مهدي عليه السلام آورده است. وعده رسول خدا صلي الله عليه و آله به ظهور آن حضرت را مورد اثبات قرار داده و از نسب آن بزرگوار سخن گفته است. نکته قابل توجه در نوشته هاي اين نويسنده آن است که به مانند برخي ديگر از عالمان اهل سنت، معتقد به ولادت امام مهدي عليه السلام است و بر اين باور است که آن حضرت اکنون زنده و در قيد حيات مي باشد. 3. محمد بن محمد بن الخطاب المالکي (م قرن دهم ه . ق) وي در پاسخ به پرسشي در باره معتقدان به ميّتي که مدعي مهدويت بوده و نيز راجع به منکران مهدويت گفته است: «عقيده طايفه ياد شده، در باره آن ميّت در گذشته که او مهدي موعود است و بايد در آخر الزمان ظهور کند، باطل و پوچ است؛ به سبب احاديث صحيحه اي که دلالت دارد بر وجود مهدي عليه السلام و خروج او و نيز حوادثي که در آستانه ظهور او اتفاق خواهد افتاد، همانند: ظهور سفياني، فرو رفتن وي و لشکرش در زمين منطقه بيداء، کسوف خورشيد در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در اول آن... و نيز به سبب احاديثي که دلالت دارند بر اينکه مهدي عليه السلام فرمانرواي زمين خواهد شد و دجال، در روزگار وي ظهور خواهد کرد و ديگر علاماتي که هيچ کدام در دوره اين شخص مرده اي که بدان اشاره شد، تحقق نيافته است.» 4. شيخ محمد الصبان (م 1307 ه . ق) وي در کتاب «اسعاف الراغبين» فصلي را به بحث درباره امام مهدي عليه السلام ، نسب ايشان و محل ظهور و نيز نشانه هاي خروج حضرت بيان داشته است. علاوه بر رواياتي که در اين باره ذکر کرده، مطالب مختلفي در تأييد اين موضوع از بزرگاني چون محي الدين عربي و شعراني نقل مي کند. عربي در جمع بين رواياتي که امام مهدي عليه السلام را از نسل امام حسين عليه السلام دانسته و رواياتي که آن حضرت را از نسل امام حسن عليه السلام مي داند، مطالب متنوعي را بيان داشته است. 5. محمد بن جعفر بن ادريس الکتاني المالکي (م 1345 ه . ق) در کتاب «نظم المتناثر من الحديث المتواتر» که در آن احاديث متواتر را جمع آوري کرده، روايات مربوط به امام مهدي عليه السلام را از جمله آنها دانسته و با استناد به سخنان و گفته هاي دانشمندان معروف و شناخته شده اهل سنت، بر تواتر اين احاديث پاي مي فشارد و معتقد است که آمدن و ظهور امام مهدي عليه السلام بر اساس اين احاديث و نيز وعده هايي که در آنها داده شده است، از ضروريات و موارد حتمي مي باشد.

پربازدیدترین ها